Wednesday, December 31, 2008

Sydney celebrates the New Year in its own style

Sydney does it again, it celebrates the start of the new year in its own fashionable style.

Last night, close to 1.5 million people had gathered around one of the most known Sydney's landmark - the world famous Sydney Harbour Bridge - to celebrate the new year 2009. They enjoyed a spectacular display of fire works. According to the City of Sydney Council, the whole ceremony - fire works included - has a total bill of around 5 million AUD. Nevertheless, Mayor Moore believes the cost was well justified. She believes this kind of ceremonies has the potential to bring people together regardless of their beliefs, religions or the political affiliations - and I think she is right.
I wish a happy, prosperous and above all a peaceful new year for all.

Thursday, December 25, 2008

Merry Christmas


Today is Christmas-day. The day on which Jesus-Christ is born. He was a prophet of peace. He sacrificed his life to save his people. However, what some of his contemporary followers in the United States, and for different purposes, has been doing in the last 8 years was contrary to the Jesus' message-peace.


One can only hope that the real Christians send a strong message to those who violate their prophet's wish. One would then be able to write a much more positive note for the Christmas-day next year.


I wish a merry Christmas for all the Christians in the world.

Wednesday, December 17, 2008

Honorable Judge Will Be Retired Next Year


Justice Michael Kirby of the High Court of Australia will be retired from the bench next year. Why should we, all Australians, be proud of having the honorable Judge among us?

Well, in a democracy such as Australia and in certain circumstances; there is always a possibility to have an infamous political times, such as the Howard's era. An extraordinary political environment of the era shed light over role of the High Court of Australia and its judges; the role of protecting the Constitution, rule of law, citizen’s rights and the society in general from tyrannical actions of rulers.

It is when we, Australians, need judges like the honorable Justice Kirby at the bench of the High Court of Australia.

And now, regardless of his honor being at the bench or retired, it is a great honor to live in a country where his honor lives as a citizen.

Best wishes and regards to his honor.

Thursday, December 11, 2008

Americans have elected their Obama and now, it is Iranians' turn

The US presidential-election is over, and the American people have re-written the country's history. They chose a black person to be their 44th president for the first time in the American history. And now, Iranian people are looking forward to their next year presidential-election seeking their own version of Obama. Today and facing a volatile world political terrain, their task is a crucial one.



As it has been predicted here long before the US election, Mr Obama was the only option America and, for the world peace, the world had. By electing Mr Obama, Americans have shown their disapproval for the Bush administration and policies which have been implemented by it, or at least tried to, in the past eight years in the office, policies such as invasions of Afghanistan and Iraq. America has plunged into the political mine-fields in Iraq and Afghanistan. Political mine-fields which, perhaps, are only comparable to those of the Korean war of 1950s and the Vietnam war of 1950s-70.


After many years, not being able to bring the precarious situations in Iraq and Afghanistan under control, let alone elsewhere in the world, has already had a detrimental effects on the US international status. The situations vivify an old saying from the president Johnson era in regard to the Vietnam War which says: "The United States has the power to destroy but no power to control". The failure badly dents the image of the world only Superpower to such extent that the notion of 'the world's only Superpower' is no longer relevant.




Nevertheless, I strongly believed, as was predicted here long before the election, Americans had no choice but to elect Obama. Why? firstly, Because electing yet another Neo-conservative war-mongering republican was out of the question. And secondly, between the two democrat candidates, Obama and Clinton, the choice was obvious.



Now that, they did their part, it is the Iranian people turn to search for their own version of Obama. They are facing the exact dilemma which the American people were facing. However, their task is somehow bigger and more important than their American counterpart, they have to produce a capable Iranian-Omaba and to do it in an un-democratic environment!

Wednesday, November 19, 2008

بذلگویهای آقای جنتی

با مشخص شدن نتیجه انتخابات امریکا و ریاست جمهوری آقای باراک اوباما، بحث داغ انتخابات سال آینده ریاست جمهوری ایران بالا گرفته و هر روز خبرهای جدیدی از گوشه و کنار بگوش میرسه.
یکی از این خبرها، در مورد اظهار نظر آقای جنتی(رئیس مجلس شورای نگهبان) بود، که در خطبه های نماز جمعه تهران انجام شده بود. در خطبه ها، آقای جنتی در مورد کاندیداهای ریاست جمهوری و در کل احراز پست ریاست جمهوری در ایران گفته بوده است که، مگر ریاست جمهوری چیزی است که ما دودستی تحویل یه نفر بدیم! وقتی این اظهار نظر رو برای اولین بار شنیدم برای مدتی بی اختیار می خندیدم، می دونید چرا؟ چون این آقا گفته که منو شما(مردم ایران) نیستیم که با رای خودمون رئیس چمهور انتخاب می کنیم، این؛ این آقا و چند نفر دوستانشون هستند که برای ما انتخاب می کنند! شاید هم منظورشون انتخاب احمدی نژاد بوده!
اما بعد از خندیدن، یه خورده هم تعجب کردم. تعجب به این خاطر که؛ در شرایطی که ایران در مقابل شدیدترین فشارهای بین المللی قرار داره، تحریمات اقتصادی شورای امنیت که تاثیرات آن مستقیما بر روی وضعیت معیشتی مردم عادی کوچه و خیابان است- مردمی که صدای خرد شدن استخوانهای آنها رو زیر فشار اقتصادی میشه شنید- و تهدیدات نظامی علیه ایران که هنوز بر روی میز آمریکا و متحدانش است؛ اینگونه بذلگویها از جانب افرادی امثال آقای جنتی زیاد هم خنده دار میتونه که نباشه!
معنی اینگونه شوخیها امروز، در زمانی که آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا شدن و منتظر اوبامای ایرانی ما هستند، اینه که شاید هنوز افرادی در ایران باشند با این باور سیاسی، که می شه در اقیانوس در گیریهای سیاسی بین اللمللی، بدون جلیقه نجاتی بنام مردم ایران شنا کرد و غرق هم نشد؛ من که خیلی از آقای جنتی و دوستانشون جوانتر هستم و شنا هم بلدم، از چنین تصوری وحشت دارم. حالا باید منتظر باشیم ببینیم، ما که خبر نداریم، شاید آقای جنتی اون لحظه که این بذلگویی رو کرده یه لحظه پشت تریبون ایست مغزی بهشون دست داده بوده!

Tuesday, November 11, 2008

مردم ایران بدنبال اوبامای ایرانی

پس از انتخاب آقای باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آینده آمریکا، ایران در تلاش برای جایگزینی احمدی نژاد است.

پس ازهشت سال حکومت جمهوری خواهان محافظه کار(نئو- کانزر-وتیو) به ریاست آقای جورج بوش در کاخ سفید، و تلاش آنها برای به اجرا در آوردن ایده جهان گلوبال با 2 جنگ افغانستان و عراق، که موجب تحمیل خسارات جانی و مالی سنگینی به مردم افغانستان و عراق گردید، مردم آمریکا به این نتیجه رسیدند که باید جلوی سیاستمداران بد خود را بگیرند. این کار را با شرکت بی سابقه خود در انتخابات ریاست جمهوری و با انتخاب بی سابقه یک فرد سیاه پوست به ریاست جمهوری آمریکا انجام دادند؛ رئیس جمهوری که از تغییر روش در راه رسیدن به اهداف استراتژیک آمریکا صحبت می کند.

این مطلب اهمیت بسزایی پیدا می کند، زمانی که بدانیم؛ شاید کلیدی ترین منافع استراتژیک آمریکا در منطقه خاور میانه و فراتر از آن از کشور ما ایران می گذرد. تضمین منافع استراتزیک آمریکا در این منطقه و برای آینده دراز مدت، بدون کشور ایران امکان پذیر نیست، هر دو طرف درگیر، آمریکا و ایران بخوبی به این امر واقف هستند. ایران انتخاب زیادی ندارد، همانطور که شاید آمریکا با محدودیت انتخاب روبرو باشد. هر دو بطرف مقابل اعتماد ندارند، و به دلیل قابل فهم؛ در دنیای سیاست خودکشی خواهد بود که شما اهداف و کارتهای طرف مقابل خود را ببینید و بشناسید و با این حال به او اعتماد کنید. پراکسی درگیری و مقابله ایران و آمریکا در پنج سال گذشته گویای این وضعیت بغرنج است.

اما امروز، آقای اوباما و حزب دمکرات-من پیشتر میروم و ادعا می کنم، کل نظام سیاسی حاکم بر کشور آمریکا اعم از دمکرات و یا جمهوری خواه-به این نتیجه رسیده اند که اگرچه برای یک مدت کوتاه، شانس خود را با روشی دیگر با ایران امتحان کنند. خطوط قرمز امریکا، که همانا منافع کلیدی و استراتزیک آمریکاست تغییری نکرده اند، اما پنجره ای بسوی ایران باز شده است. علائم ارسالی از تهران بعد از نتایج انتخابات، نشان از توجه ایران به پنجره باز شده دارند. این علائم در پیام تبریک رئیس جمهور احمدی نژاد و اظهار نظرهای مختلف کاندیداهای احتمالی رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ایران قابل شنیدن است. این وظیفه مردم ایران است که در جواب مردم آمریکا اوبامای ایرانی خود را به دنیا ارائه دهند.

در مقابل؛ این وظیفه نظام حاکم بر کشور ایران است که به حقوق بشری و دمکراتیک مردم شریف ایران احترام بگذارد. این امر؛ تنها با برگزاری انتخاباتی آزاد با مشارکت حداکثری مردم و نهایتا تمکین در مقابل خواست اکثریت مردم امکان پذیر است. باید منتظر شد و دید.

Tuesday, November 4, 2008

آمریکا انتخاب کرد

مردم آمریکا تاریخ این کشور را بازنویسی کردند. با انتخاب آقای باراک اوباما بعنوان اولین فرد سیاه پوست در مقام ریاست جمهوری این کشور، آنها نشان دادند که آگاه به شرایط داخلی و خارجی کشورشان هستند.
بواسطه عملکرد زورگویانه و قلدرمابانه دولت آقای بوش ظرف 8 سال اخیر، چهره مردم و کشور آمریکا در سطح بین المللی شدیدا خدشه دار و ارزش و ابهت خود را بکلی از دست داده بود. مردم امریکا و بویژه آقای اوباما و همکاران ایشان این مطلب را بخوبی درک کردند. تلاش آقای اوباما و مردم آمریکا، آمروز در نتیجه انتخابات و اتنخاب آقای اوباما که با اکثریتی بی سابقه در تاریخ انتخابات امریکا انجام شد، جلوه کرد.
من بنوبه خود این نقطه عطف تاریخی را به مردم آمریکا و بویژه شخص آقای رئیس جمهور-باراک اوباما-از صمیم قلب تبریک می گویم.

Friday, October 31, 2008

انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا


انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 امریکا در راه است، نظرسنجی ها نشان می دهند که سناتور باراک اوباما به مقدار 8 تا 11 درصد از رقیب جمهوری خواه خود-جان مکین-جلوتر است.


سناتور اوباما، در طول مبارزات انتخاباتی خود، همیشه از تغییر در سیاستهای داخلی و خارجی امریکا صحبت کرده است. او، از آمریکایی صحبت می کنه، که برای مردم آن برابری و عدالت بیشتر فراهم خواهد کرد. و از طرف دیگر، از آمریکایی که در انتخاب سیاستهای خارجی خود و برای حفظ منافع استراتژیک آن کشور، مذاکره و سازش با رقبای استراتژیک خود را، راهکار سیاست خارجی خود قرار خواهد داد، چیز دیگری هم از یک حقوقدان با هوش، مثل اوباما انتظار نیست.


در مقابل، جان مکین، رقیب آقای اوباما از اعمال زور و قدرت نظامی برای دستیابی به هدفهای استراتژیک آمریکا صحبت می کند. بالاخره آقای مکین یک سرباز پیر 70 ساله است! فکر میکنم که به اندازه کافی از مکین گفتم، نتایج نظر سنجی ها هم همین پیغام رو دارد!


در هر صورت از زمان آغاز مبارزات انتخاباتی آمریکا، مردم آمریکا بشدت از سناتور اوباما حمایت کرده اند. این حمایت یک پیغام دارد، و آن این است که مردم از سیاستهای خشونت آمیز کشورشون در راه رسیدن به اهداف استراتژیک خسته شده اند. آنها بخوبی از چهره بد آمریکا در چشم مردم دنیا آگاه هستند، و خواهان اصلاح این چهره هستند. نتایج نظر سنجی ها گواه این مطلب است.


اجازه بدید امیدوار باشیم که حدس ما درست باشد، و انتخاب سناتور اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی داخلی و خارجی آمریکا باشد.



Sunday, October 26, 2008

The US Election


The 2008 US election is under way, and the polls' results are promising. Senator Barack Obama is in front of his republican rival by an average 9 to 11 percentage points.

Senator Obama has been talking about a new direction towards - both domestic and foreign - the policy making all along his campaign. He has promised more equality and fairness for the American people on the domestic front. And in regard to the international affairs, as a rational and pragmatic person - an obvious characteristic of an intelligent lawyer - he has been offering dialogue and compromises to the US' international rivals for solving challenges his would be new administration is facing.


On the other hand, his republican challenger - John McCain - has been talking about tougher actions to secure the US' international interests - after all, he is a 70 years old feeble solider. I think I have said enough about him. And the polls' results suggest the same thing!



Nonetheless, since the onset of the election campaign, American people - mostly the new young generation - have shown their support for the reconstruction of the badly disfigured US image, internationally. They did that by rallying behind Senator Obama. By doing this, they sent an encouraging message to the world that it reads; we are worry about our international status. The early polls' results reflect this message. Lets hope the rationale of the American people and the election of their intelligent candidate - Barack Obama - as the 44 president of the United States become the ultimate result of a historical turning point in the US domestic and international politics.


















Thursday, October 23, 2008

پایان تاریخ و آخرین مرد


پایان تاریخ و آخرین مرد، نام کتابیست از پرفسور فرانسیس فوکویاما-استاد روابط بین الملل(مطالعات پیشرفته) در دانشگاه جان هاپکینز واشنگتن. فوکویاما این کتاب را در سال 1989، در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق نوشت.

قصد این نیست که در اینجا، این کتاب را تجزیه و تحلیل کنیم، اما با توجه به اتفاقات و یا بهتر بگوییم، بحرانهای بین المللی حداقل 7 سال گذشته در دنیا، اشغال نظامی افغانستان و عراق توسط آمریکا و متحدان غربی آن، بحران اخیر در منطقه قفقاز و واکنش روسیه، و از همه مهمتر خطرات بلقوه که کشور و مردم ایران را تهدید می کنند، و نگاه فوکویاما در این کتاب- که اگر ریشه در تمام این بحرانها نداشته باشد- قطعا قسمت اعظم آنان را در بر می گیرد، بد نیست که نگاهی به این کتاب بیندازیم. این کتاب به 5 بخش تقسیم شده است و دارای 328 صفحه می باشد، و همانطور که در بالا اشاره کردم قصد تجزیه تحلیل آن را ندارم، اما خواندنش را به علاقمندان به سیاست جهانی توصیه میکنم. کتاب به زبان انگلیسی است و از ترجمه شدن و یا نشدن آن اطلاعی ندارم.
و اما دلیل نوشتن از این کتاب و پروفسور خوب ما چه بود؟ چندی پیش در ناحیه قفقاز، رئیس جمهور گرجستان-آقای سکشویلی-دستور حمله به اوستیای جنوبی-استان جنوبی و همرز با روسیه- را صادر کرد، بلافاصله روسیه با قدرت نظامی کاملا برتر به این حمله پاسخ داد، نیروهای نظامی گرجستان را قلع و قمع کرد، بنادر حساس و استراتژیک گرجستان را اشغال کرد، تا 30 کیلومتری پایتخت گرجستان-تفلیس-پیشروی کرد و خواستار برکناری سکشویلی شد. علاوه بر اینها استقلال استان اوستیای جنوبی و دیگر منطقه مورد اختلاف- آبخازیا- را هم به رسمیت شناخت. اما، تمام اینها موضوعاتی نبود که به این سادگی شروع شده باشد و به همین سادگی هم تمام شود.
اینجاست که پای پروفسور خوب ما و نگاه ایشان در این کتاب وارد این بحران می شود. البته می توان رد پای نگاه پروفسور را در پشت دیگر بحرانهای اشغال افغاتستان و عراق هم دید. و از همه مهمتر پتانسیال بحران برای مردم و کشورمان ایران هم به اینها اضافه خواهد شد.
خلاصه نگاه پروفسور فوکویاما این است که بعد از بیش از 40 سال جنگ سرد که در واقع جنگ ایدئولوژیک غرب و شرق بر سر اداره کشورها بود، از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دیگر رقیبی در مقابل جهان غرب وجود ندارد و سیستم حکومتی لیبرال-دمکراسی باید که در کل جهان حاکم شود. اما، فکر میکنم مشکل پروفسور عزیز ما از جایی شروع می شود که سیستم حکومتی لیبرال-دمکراسی را با نظام اقتصادی بازار آزاد-Laissez-faire-مخلوط می کنند.
در اینجا، پرفسور، موفقیت نظام اقتصادی غرب و یا همان اقتصاد بازار آزاد و یا چیزی که امروزه بنام اقتصاد گلوبال شناخته می شود را به داشتن حکومتهای دمکرات ربط می دهند، اما، از موفقیت برای که، چیزی نمی گویند؛ موفقیت معدود افراد و یا شرکتهای چند ملیتی، که در مقابل منجر به نابودی اقتصاد کشورهای جهان سوم و یا کشورهای در حال توسعه و گرسنگی میلیاردها انسان در سراسر جهان شده است.
و از طرف دیگر ادامه می دهند و حکومتهای مستبد حاکم بر کشورهای بلوک شرق در طول جنگ سرد را دلیل عقب ماندگی و نهایتا فرو پاشی آنها اعلام می کنند. و دلیل آن را بنوعی مربوط به آگاهی شهروندان آن کشورها و نیاز مردم آن کشورها رو به آزادی در انتخاب و داشتن حکومتهای دمکرات، معرفی می کنند. و باز اینجا، آزادی، دمکراسی و حقوق فردی شهروندان یک کشور را با آزادی عمل کرد اقتصادی مخلوط می کنند.
بنظر من این نگاه، نقش تایین کننده ای در پایه گذاری سیاستهای خارجی ایالات متحد آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشته است. بحث دمکراتیزه کردن منطقه خاور میانه و حضور نظامی در این منطقه با اشغال عراق، از این نو نگاه سرچشمه می گیره.
پیشنهاد ایشون همان تبدیل دنیا به بازاری آزاد برای سرمایه، سرمایه گذاری و نهایتا سرمایه داران است و با توجه به این نگاه بود که پروفسور ما از اشغال عراق توسط آمریکا حمایت کردند.
اما بعد از زمین گیر شدن آمریکا در عراق و فاجعه انسانی پدید آمده در عراق، نظر ایشون تغییر کرد و دیگه از حضور امریکا در عراق حمایت نمی کنند. و اما جالبتر اینکه، بعد از درگیری روسیه و گرجستان که تقریبا منجر به اشغال نظامی گرجستان توسط روسیه شد، آقای پروفسور در مقاله ای که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد می نویسند که "آقای پوتین و برو بچه های ایشون تلاش کردند که نظر 20 سال پیش ایشون رو باطل اعلام کنند."
در زمان انتشار مقاله، من به ایشون نوشتم و خواستم که همین الان و بدون معطلی بگن که با آقای "پوتین و برو بچه های ایشون چکار باید کرد و چطور جلوی آنان را بگیریم؟!"، و اگر جوابی ندارید (!) که من مطمئن هستم که ندارید(!) باید اعتراف کنید که 20 سال پیش اشتباه کردید، و پایان تاریخ را اشتباه دیدید!
چرا اینکارو کردم؟ چون باید میدونست که اشتباه کرده؛ با نظر ایشون، آمریکا باید بعد از افغانستان و عراق، سرش رو مینداخت پایین و میرفت همین بلا رو سر مردم و کشور ما، ایران میاورد!
















Thursday, October 16, 2008

چرا عراق اشغال شد؟

برای جواب دادن به سوال، "چرا آمریکا عراق را در سال 2003 اشغال کرد؟" هفته ها تحقیق می کردم. این هفته جوابی رو که آماده کرده بودم تحویل دادم.

خیلی برام جالب بود که ببینم چه اهداف و دستهای پنهانی پشت پرده این اشغال بوده است. این اهداف مخلوطی از هدفهای استراتژیک آمریکا به عنوان منافع ملی این کشور و اهداف شخصی بعضی از افراد صاحب قدرت و با نفوذ در آمریکا بوده است. پرداختن به تمامی این هدفها و منافع در اینجا امکان پذیر نیست و تنها به چند مورد کلیدی، قبل از اشغال اشاره می کنم.

مهمترین نکته این است که آقای پل اونیل(اولین وزیر خزانه داری آقای بوش) گفته اند که حمله نظامی به عراق در اولین جلسه اعضای ارشد دولت آقای بوش در تاریخ 30 ژانویه سال 2001 مطرح شده بوده است.(1)
بعد از آن سناتور مارک دی تون(مینسوتا) در جلسه کمیته سنای آمریکا که در جهت بررسی صلاحیت خانم کاندالیزه رایس برای پست وزارت خارجه تشکیل شده بود، از ملاقات خودشون با خانم رایس در ماه اکتبر 2002 قبل از اینکه استفاده از نیروی نظامی در مقابل عراق در مجلس به رای گذاشته شود می گویند که: "من دوست ندارم که بمن دروغ گفته بشه ... این اشتباه است ... غیر دمکراتیک است ... غیر آمریکایی است ... و این خطرناک است."(2) ایشون در مورد اطلاعاتی که خانم رایس در مورد صدام حسین و عراق بهشون داده بوده صحبت می کنند.
آقای پل ولفویتز(معاون آقای رامسفلد، وزیر دفاع آن زمان آقای بوش) هم می گویند که "سلاح کشتار جمعی، هرگز اولین دلیل حمله به عراق نبوده است"(3). این قضیه رو جالب می کنه، چون اون موقع باید بگن، پس دلیل چی بود؟!
آمریکا تقریبا 4% جمعیت دنیا را دارد، با این جمعیت این کشور 25% تولید نفت خام دنیا رو مصرف می کنه. در سال 2004، آمریکا روزانه 19 میلیون بشکه نفت را مصرف می کرده است. این مقدار در سال 2006 به 16 میلیون کاهش یافته، 10 میلیون از این مقدار(یا بیش از 60% مصرف) را از خارج تامین می کند.(4) این وابستگی به نفت، نفت را به یکی از پارامترهای استراتژیک سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز تبدیل کرده است.
این پارامتر، در کنار سیستم اقتصادی متکی بر سرمایه و بازار آزاد، شرکتهای نفتی عظیم و چند ملیتی را به غولهای بی شاخ و دم تبدیل کرده است. و هر کس بنوعی ارتباطی با این غولها داشته باشد، هم می تواند که ثروتمند باشد و هم پر قدرت. حالا نکته جالب اینجاست که آقای بوش از اواخر سال 1980 تا اوایل 1990 سالها عضو مدیران شرکت نفتی هارکن بوده اند. آقای بوش تنها نیستن، آقای دیک چنی معاون ایشون هم در سالهای 1990 مدیر عامل شرکت هالیبرتن بوده اند که در آمدی بیش از 50$ میلیون برای ایشون داشته، خانم رایس هم قبلا عضو هیت مدیره شرکت عظیم نفتی شورون بوده اند.(5)
موضوع جالبتر می شود، وقتی که می بینیم لابی(گروهی که برای تاثیر گذاری بر قوانین و سیاست مداران فعالیت می کند) شرکتهای نفتی به رقابتهای انتخاباتی آقای بوش در سال 2000،1.8$ میلیون و در سال 2004، 2.5$ میلیون کمک مالی می کند.(6)

این اطلاعات و شرایط امروز منطقه خاور میانه و کشورمان ایران، تهدیدات بر علیه کشورمان، باید که یک ایرانی وطن دوست و نگران مردم و کشورش را بفکر فرو ببرد. حداقل من رو وادار به فکر کردن می کند.
1.Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 1

2. O’Huallachain, D. L, Forrest Sharpe, J. 2005. Neoconned Again: Hypocrisy. p. xvii

3. Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 27

4. Leech, Garry. crude interventions. 2ed. New York: Zed Books, 2006. p. 1

5. Leech, Garry. crude interventions. 2ed. New York: Zed Books, 2006. p. 2

6. Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 29

Tuesday, September 30, 2008

ملاقات و از هر دری سخنی با سفیر ونزوئلا در استرالیا





امروز، آقای نلسون داویلا-سفیر کشور ونزوئلا در استرالیا- به دعوت انجمن دانشجویی به دانشکده حقوق وعلوم سیاسی آمده بودند.


قبل و بعد از سخنرانی ایشون کلی با هم گپ زدیم. مرد بسیار جالبی هستن، با هوش و انقلابی. خیلی با شور و شوق از 10 سال در قدرت بودن آقای چاوز(رئیس جمهور ونزوئلا) صحبت می کرد. از وضعیت مردم قبل از انقلابشون صحبت کرد، که چطور وضعیت معیشتی اکثریت مردم خوب نبوده، قشر ضعیف جامعه تحت فشار و قشر اقلیت ثروتمند در رفاه بوده اند. نظام سابق کشورشون حامی سرمایه داران و توسط غرب، بخصوص آمریکا، حمایت و پشتیبانی می شده اند، و چطور آقای چاوز که یک فرد نظامی بود ه اند رهبری انقلاب رو در دست گرفتند و با حمایت مردم دولت مردمی تشکیل دادن. از تغییر کامل قانون اساسی ونزوئلا و به رفراندم گذاشتن آن، و اینکه با اکثریت بالایی به تصویب مردم رسیده صحبت کرد. از ملی کردن منابع طبیعی کشورشون از قبیل نفت و گاز، از آزادی مطبوعات و آزادی بیان و انتخابات گفت. از روح انقلابی چاوز و همراهانش، از خودش و از مردم ونزوئلا، تمام این صحبتها رو با شور و هیجان و جسارت یک فرد انقلابی میگفت. این رو هم اضافه کرد که امروز، آمریکا تنها به این دلیل که دولت انقلابی آقای چاوز قدرت رو از دست اون اقلیت سرمایه داری که کشورشون رو غارت می کردند و بیشترین منافع اون رو به جیب شرکتهای عظیم آمریکایی سرازیر می کردن گرفته، آن رو متهم به نقض حقوق بشر و نبود آزادی می کنه و قصد سرنگونی آن رو داشته و داره.



بعد از سخنرانیش کلی با هم گپ زدیم. گفت که اخیرا یک هفته ای ایران بوده و کلی هم از مهمان نوازی و غذاهای ایرانی تعریف کرد. من هم ازش در مورد تصمیمات رادیکال دولت آقای چاوز در موارد مختلف از قبیل: همکاری نظامی با روسیه، خرید های تسلیحاتی میلیاردی، اخیرا اخراج سفیر آمریکا از کشورشون، پیشنهاد خطرناک آفای چاوز در مورد مستقر کردن موشکهای روسی در خاک ونزوئلا و اعلام تصمیم کشورشون مبنی بر راه اندازی برنامه هسته ای صلح آمیز به کمک روسیه سوال کردم. و صریحا پرسیدم که می دونید چکار می کنید و از عواقب احتمالی این کارها اطلاع دارید؟ خندید و با شجاعت یک انقلابی گفت که برای تغییر دنیا به یک دنیای بهتر که همه بتونیم به اندازه هم از امکانات موجود در دنیا استفاده و زندگی کنیم، باید که آماده پرداخت هزینه هم باشیم! بهش گفتم اگه بشه، خیلی خوب میشه، اما من زیاد مطمئن نیستم! خنید، من هم خندیدم، کارتش رو داد و گفت به کشورش سری بزنم.


Tuesday, September 2, 2008

چند نکته

یک هفته ای میشه که بلاگ رو آپ دیت نکردم. هفته ششم کلاسهاست و کم کم تکلیف ها داره دییو میشه، به این خاطره. اما یک خبر خوب، با یک دوست خوب ایرانی در حال راه اندازی یک سایت خبری، فرهنگی و سیاسی هستیم. نام سایت ثبت شده، کارهای طراحی و تکنیکی سایت در حال انجامه و به محض آماده شدن، شروع می کنیم. با وضعیت اطلاعاتی ما ایرانیان خارج از کشور و بخصوص در استرالیا، نیاز به یک سایت خبری با اطلاعات بروز شده از تغییر و تحولات بین المللی در رابطه با ایران، احساس می شد.

خبر خوبه دیگه اینکه، آقای اوباما از طرف حزب دمکرات آمریکا رسما کاندیدای اتنخابات ریاست جمهوری آینده معرفی شد. دور از انتظار نبود، یعنی تقریبا قطعی بود، خیلی وقت قبل اینجا پیش بینی کرده بوذم. اما نکته قابل مکث، مدت زمان باقی مونده از ریاست آقای بوش در کاخ سفید است، خیلی دلم می خواست که به همون راحتی که کاندید شدن آقای اوباما رو پیش بینی کردم، میتونستم بگم که آقای بوش بدون یک دردسر دیگه از کاخ سفید میره! اگرچه احتمال اینکه دردسر دیگه ای قبل از رفتن درست کنه بسیار ناچیزه، اما همین ناچیز هم منو نگران می کنه! امیدوارم نگرانیم بی مورد باشه.

Saturday, August 23, 2008

قهرمان یا تروریست؟

ظاهرا چند روز پیش سالگرد ترور فردی بنام اسدالله لاجوردی(برای مخالفین سیاسی جمهوری اسلامی، قاتل و جلاد سالهای سیاه 60، و برای حامیان جمهوری اسلامی فردی با ایمان و قهرمان) بدست شخصی بنام علی اکبر اکبری، عضو فرقه رجوی بود. دلیل انتخاب این موضوع، برخورد طرفین بالا با این سالگرد بود. جمهوری اسلامی، این را فرصتی یافت که در شرایط موجود بین المللی-فشارها و متهم کردن جمهوری اسلامی به حمایت از تروریزم برای اهداف سیاسی-خود را مظلوم و قربانی ترور قلمداد کند، و نه حامی آن. و از طرف دیگر اما مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور از این ترور بنام حرکتی انقلابی یاد کرده، و عامل آن را قهرمان انقلابی معرفی کردند. فکر میکنم ایراد کشور و مردم ما نداشتن تعریف درست از واژهاست. زمانی که یک فرد تروریست، یک محفل تروریستی، یک فرقه و یا گروه مذهبی تروریستی به خود اجازه میدهد که در نقش شاکی، دادستان، قاضی و مامور اجرای حکم اعدام ظاهر شود، یکجای کار ما ایراد اساسی دارد، آن فرهنگ ماست. البته مایلم امیدوار باشم که این فرهنگ متعلق به نسل گذشته ما بوده باشد. علاوه بر این کوچکترین فرقی مابین، برای مثال این آقا-لاجوردی- و آن آقای تروریست نیست، چرا که هر دو در جایگاه مشابه مخالف ایدئولوژیک خود را دشمن میدانند و بخود اجازه حذف فیزیکی آن را میدهند. در این مورد بخصوص، من میدانم که میتوانم علی اکبر اکبری را بجرم قتل، محاکمه و از دادگاه تقاضای مجازات وی را داشته باشم، اما برای محاکمه و مجازات اسدالله لاجوردی و امثالهم نیاز به مدارک مستند دال بر نقش وی در جنایت و قتل خواهم داشت. اینگونه برخورد، در کشورهای آزاد دنیا-که اکثر هموطنان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی زندگی میکنند، حکومت قانون نامیده می شود.
من خواهان حکومت قانون در فردای ایران هستم.

Wednesday, August 20, 2008

زنان نویسنده ایران نیازی به حمایت سیاسیون بازنشسته خارج از کشور ندارند

اخیرا کانون نویسندگان ایران انتخابات هیئت دبیران خود را برگزار کرده است و فرقه رجوی در خارج از کشور واز زبان فردی بنام مصداقی-که خود را زندانی سیاسی سابق مینامد و به شکل معجزه آسایی (بخوانید مشکوکی، زیرا تنها افرادی از آن کشتار جان سالم بدر بردند که حاضر به توبه و قبول سر سپردگی جمهوری اسلامی کردند) از کشتار زندانیان سیاسی سالهای 60 جان سالم بدر برده اند- به کانون، انتخابات و ترکیب اعضای دبیران آن، حمله کرده است. این حمله را اما باید در قالب موضع گیریهای سیاسی داخل و خارج از کشور بررسی کرد.
این فرد-مصداقی- نمیتواند خشم خود را از روشهای متداول امروز، روش انتخاب آزاد و دمکراتیک-و البته مستقل- در انتخابات کانون و جدای از هر گونه روشهای کپی برداری شده و تزئیناتی خارج از کشور، پنهان کند و بی مهابا به اعضای کانون میتازد. خود این فرد و نظراتش اهمیت چندانی ندارند، چیزی که مهم است اما تفاوت موضع گیری فرقه رجوی- مبارزه با جمهوری اسلامی و با قدرت نظامی(که البته بخوانید قدرت نظامی خارجی-آمریکا) با موضع گیری فعالین داخل کشور که اعتقاد به مبارزه با روشهای مستقل و متکی بر مردم داخل کشور دارند.

ایرادات به انتخابات کانون نویسندگان توسط این فرد، نه به منظور دفاع از حقوق زنان-چرا که زنان داخل کشور نیازی به حمایت اینچنین افراد و فرقه ایشان ندارند- بلکه گویای وحشت بیرون افتادن از گردونه تاثیر گذاری بر تحولات سیاسی داخل کشور میباشد. ایشان و فرقه متبوعشان خبر ندارند که از زمان حضور در عراق و همکاری با صدام حسین در جنگ بر علیه کشور ایران، دیگر نقشی در معادلات سیاسی کشور ایران ندارند. علاوه بر آن نسل جوان این کشور و در این مورد بخصوص زنان-و آن هم زنان مبارز و آگاه ایرانی در کانون نویسندگان- مسلما نیازی به کمک این چنین افرادی ندارند. قطعا این نویسندگان، حقوق دانان، دانشگاهیان، فرهنگیان، کارگران و دیگر اقشار این کشور و در کل مردم ایران هستند که سرنوشت سیاسی آن را رقم خواهند زد و نه بیگانگان.
بله، حق با خانم حاجی زاده است که بدرستی بیان میکنند
"فراموش نکنيد که کانون نويسندگان ايران نهاد صنفی نويسندگان مستقل ايران است که پس از چندين سال تهديد، اضطراب و گذر از موانع متعدد، نه با امکانات قدرقدرت‌ها و نه مطابق ذوق و سليقه‌ی قدرت‌های داخلی و خارجی دست به کاری شگرف زده و طبيعی است که در چنين شرايطی نتيجه انتخابات آن نيز تابع مقتضيات کنونی و درونی جامعه باشد. ترکيب هيئت دبيران نيز بر اساس آرای رای‌دهندگان است نه ملاحظات ديگر. و درک اين شرايط به‌درستی ميسر نيست مگر آن که از نزديک دستی بر آتش داشته‌ باشيم و منتظر نمانيم تا لقمه‌ی همه مسايل هنری، فرهنگی، سياسی، اجتماعی و غيره را اروپا و آمريکا برای ما بگيرند و ما آن را بی‌ چون و چرا قورت دهيم"

خانم حاجی زاده و دیگر اعضای محترم کانون نویسندگان ایران جایگاه ویژه خود را دارند، و اگرچه ایشان پاسخی به این فرد داده اند، شاید نوشته این فرد نیازی به پاسخ هم نداشت!

Friday, August 8, 2008

آهای بی بی سی، با ایران و مردمش شوخی نکنی!

دیروز یک خبری رو روی سایت بی بی سی فارسی دیدم که دهنم از تعجب باز موند.(البته شوخی کردم، همچین تعجبی هم نداشت آخه چون انگلیس همینجور الکی سالیانه صدها میلیون پوند خرج بی بی سی نمیکنه که!) اما خبر، این تروریست آدم کش-ریگی- رو که سر آدمها رو جلوی دوربین میبره که بتونه براش پول بگیره، راهزنی میکنه و آدمهای بی دفا رو به گلوله می بنده و باز فیلم میگیره که بتونه براش پول بگیره و بمب میگذاره توی کوچه و خیابون که باز بتونه براش پول بگیره رو آقا خطاب کرده بود. از این هم وقیح تر، درخواست یک تروریست رو گزارش کرده که از ایران خواسته با گروه تروریستش مذاکره کنه! باید از این آقایون و خانمهای خبرنگار سوال کرد که نظرشون در مورد بن لادن چیه؟ اون رو هم آقا خطاب میکنند؟ و بروند از آمریکا هم سوال کنند که نظرش در مورد درخواست مشابه ای از طرف بن لادن چیه؟ فکر میکنم ما ایرانیها باید به عناوین چنین گزارشاتی به عنوان زنگ خطر نگاه کنیم و توجه آقایون و خانمهای خبرنگار بخش فارسی بی بی سی (و یا بهتر بگم دولت انگلیس) رو به اینجور اخبار و حساسیت آن برای مردم ایران جلب کنیم. هیچکس نباید در محاسباتش در رابطه با مردم، کشور ایران و منافع ملی آنها دچار توهم و اشتباه بشه و خودش رو، رو در روی مردم ایران قرار بده!

Thursday, August 7, 2008

ایران و مردم، و یا جمهوری اسلامی، کدام مهمترند؟

چند هفته از ارائه بسته پیشنهادی غرب برای تعلیق غنی سازی اورانیوم توسط ایران میگذره و جمهوری اسلامی هنوز جواب واضح و روشنی به دنیا(5+1) نداده. یعنی خودش فکر میکنه که هم داده و هم نداده(!) یعنی چی؟ یعنی اینکه، چون میدونه که توان ایستادگی در مقابل عواقب احتمالی جواب رد مستقیم رو نداره: قطعنامه دیگری در شورای امنیت و تحریمات سخت تر- و یا از آن بدتر- فاجعه حمله هوایی به سایتهای هسته ای ایران که پتانسیل تبدیل شدن به هر چیز دیگه رو هم داره، رد نکرده. قبول هم اما نکرده. تنها کاری که کرده--من فکر میکنم--بازی برای خرید وقت بیشتر و امتحان طرف مقابل بوده. اینجاست که من رو به عنوان یک ایرانی مردم دوست و نگران منافع ملی ایران، نگران میکنه! چرا؟ چون در این وضعیت بسیار حساس و خطرناک منطقه و کشور ایران، درمقام تصمیم گیری در این مورد، هیچکس حق اشتباه محاسباتی در توان طرف مقابل رو نداره. خطوط قرمز و قدرت طرف مقابل کاملا روشن هستند. خطوط قرمز جمهوری اسلامی هم مشخص هستند. اما، امیدوارم جمهوری اسلامی هر چه زودتر به این واقعیت برسه که خطوط قرمز آن، لزوما خطوط قرمز مردم و کشور ایران نیستند!

Wednesday, July 23, 2008

گفتگو، بهترین و شاید تنها انتخاب غرب و ایران برای برون رفت از بن بست هسته ای و استراتژیک منطقه خاور میانه


روز شنبه این هفته، نشست 5+1 و ایران برای بررسی پاسخ ایران به بسته پیشنهادی غرب در مسئله هسته ای و اینبار با حضور نماینده ای از وزارت خارجه آمریکا - آقای ویلیام برنز - در ژنو برگزار شد.


این بسته پیشنهادی، و در مقابل آن بسته پیشنهادی ایران و در کل انتخاب راه تعامل و مذاکره برای حل مشکل هسته ای ایران، راه و روشی است که با رفتار و گفتار حاکمان کاخ سفید با تهران در سال 2003 و پس از سرنگونی صدام کاملا متفاوت است. امروز ناتوانی امریکا در برخورد نظامی با ایران، و البته نه بخاطر ناتوانی نظامی در تخریب و نابودی توانایی نظامی ایران و در صورت لزوم نابودی تاسیسات زیربنایی کشورمان، بلکه بدلیل تجارب عراق، افغانستان و اهمیت اینکه بعد از بمباران های وسیع و مخرب هوایی چه اتفاقی خواهد افتاد(؟) بازی تازه شروع خواهد شد(!) باعث این تعامل است. علاوه بر این، عجز تحلیلگران استراتژیک در پیش بینی عواقب درگیری نظامی با ایران برای کشورهای منطقه، منجمله اسرائیل، آمریکا را بر آن داشته که حداقل تا زمانی که ایران به نقطه غیر قابل برگشت توانایی هسته ای-غنی سازی اورانیم با در صد قابل استفاده در مقاصد نظامی- به استفاده از ابزار نظامی در مقابل ایران فکر نکند. عامل بازدارنده دیگری هم در معادلات امریکا و متحدان غربی آن نقش خواهد داشت، در صورت درگیری نظامی، آنها دشمن مردم و کشور ایران محسوب خواهند شد(!) و هیچ سیاست مدار غربی-امروز- نخواهد خواست که در چشم مردم ایران دشمن قلمداد شود.








Wednesday, July 2, 2008

طلوع خورشید روابط تهران-واشنگتن بعد از 30 سال تاریکی


خبرهای خوبی در مورد بسته پیشنهادی غرب، مسئله هسته ای و واکنش تهران شنیده میشود. بعد از تقریبا سه هفته که از تحویل بسته پیشنهادی توسط آقای سولانا به تهران میگذره، و فشارهای سیاسی و تهدیدات نظامی و البته خبرهایی مبنی بر برقراری روابط دیپلماتیک نا محسوس در سطح افتتاح دفتر حفاظت از منافع ایالات متحده آمریکا در تهران شنیده شد، آقای علی اکبر ولایتی مشاور امور بین الملل ولی فقیه جمهوری اسلامی آخرین جواب را دیپلماتیک و مستقیم از جانب تهران دادند.(به قول آقای محمد علی ابطحی اینجا، "جمله طولانی رو حال کردین"!) جواب تهران از زبان آقای ولایتی اما ساده بود و روشن، شعارها، بد اخلاقیها و تهدید های چند سال گذشته آقای احمدی نژاد-رئیس جمهور- را جدی نگیرید! این رهبر است که با مشورت مشاورین با تجربه ای امثال همین آقای ولایتی در مورد مسائل حساس و کلیدی حرف آخر را میزند. و اما حرف آخر در مورد بسته پیشنهادی و در کل روابط ایران و آمریکا در سطح منطقه و دنیا را عقل و خرد میزند، این خلاصه پیغام تهران بود. پیغام واضحی بود و باید با عمل همراه شود!
من فکر میکنم که ایران میتواند بعد از اسرائیل به بهترین هم پیمان استراتژیک آمریکا در منطقه تبدیل شود.

Tuesday, June 24, 2008

جواب بسته پیشنهادی غرب طول کشیده، و بدلیل قابل فهم

بیش از یک هفته از ارائه بسته مشوقهای هسته ای توسط گروه 5+1(آمریکا، چین، روسیه، انگیس، فرانسه و آلمان) به ایران گذشت. در این فاصله اظهار نظرهای متفاوتی از زبان افراد مختلف و از جانب طرفین شنیده شد. تا امروز تهران هنوز جواب روشن و واضحی نداده و همون لحن قبل رو داره، که داریم بررسی میکنیم و بعد جواب میدیم. اروپا و امریکا هم بیکار نشستن، آخه اگه این آقایون در تهران بازی رو 10-15 سالی باشه که یاد گرفتن غربیها یکم تجربشون بیشتر، اروپا برای اینکه وقت تلف نشه و بموقع آماده باشه (!)داره تحریم مالی بیشتر رو بررسی میکنه ، آمریکا هم در مجلس سنا طرح تحریم مالی بیشتر رو از همین حالا تصویب کرده و آماده منتظر جواب آقایون در تهران نشسته! حالا بیخود هم نیست که تهران کلی وقت لازم داره برای جواب دادن، چون آخه نمیشه جواب بچه گانه ای داد که!

Tuesday, June 17, 2008

تهران باید بدونه که 2 2 تا 4 تا میشه، هم آسان تر است و هم کم هزینه تر

امروز آخرین امتحان این ترم (سیمستر) تمام شد. یک نفس راحت کشیدم. فعلا تا چند هفته ای وقت آزاد بیشتر دارم، یک کمی بیشتربه کارهای آقایون در جمهوری اسلامی بپردازیم، خدا رو چه دیدی شاید گوش شنوایی پیدا شد.
اتفاقا بحث داغ هسته ای هم دوباره از اوایل همین هفته، با رفتن آقای خاویر سولانا (نماینده اتحادیه اروپا) و گروه همراه (نمایندگانی از وزرای خارجه 5 کشور دارای حق وتو در شورای امنیت) به ایران و برای ارائه بسته جدید مشوقهای غرب در قبال تعلیق غنی سازی اورانیوم، شروع شده. روز شنبه، آقای سولانا بسته پیشنهادی را تحویل مقامات مسئول جمهوری اسلامی داده و به اروپا برگشته. وقتی تهران بوده با چند نفر از این آقایون صحبت کرده و بر اساس صحبتهایی که ردوبدل شده، نظرش اینه که جمهوری اسلامی 2 2 تا 4 تا رو بلده. اما از گوشه و کنار زمزمه هایی مبنی بر جواب منفی به این بسته شنیده میشه. اطمینان دارم آقای سولانا هم مثل من امیدواره که این نق زدن ها از جانب دهن لقانی باشه که وقتی مدرسه میرفتن همیشه در امتحان حساب نمره بد میگرفتن! البته آقای علی لاریجانی ریاست کنونی مجلس و آقای بروجردی ریاست کمسیون امنیت و روابط خارجی تاکید کرده اند که عجله ای در دادن پاسخ منفی نیست و پاسخ، پس از مطالعه و بررسی دقیق محتویات وهمچنین بررسی شرایط کنونی منطقه و دنیا داده خواهد شد. من شنیده ام که رشته تحصیلی آقای لاریجانی ریاضی بوده، این نگاه ایشون به بسته پیشنهادی نمیتونه که با رشته تحصیلیشون بی ارتباط باشه. حتما باید بدونن که 2 2 تا 4 تا میشه!

Saturday, May 10, 2008

توضیح در مورد غیبت

از آخرین پستی که کردم چند هفته ای میگذره، در این فاصله اتفاقات زیادی افتاده از جمله (تهدیدات لفظی واشنگتن، اما همزمان با ارائه بسته جدید مشوقها در مورد بن بست هسته ای- درگیریهای نیروهای مقتدا صدر با نیروهای دولتی عراق و آمریکا-درگیریهای اخیر حزب الله لبنان) که قاعدتا باید در مورد هر کدوم یک مطلب کوچیک مینوشتم. اما تقریبا آخر سیمستر(ترم) است و کلی تکلیف باید انجام بدیم، یکی دو هفته دیگه تموم میشن و بعد یک جمع بندی از تموم این اتفاقات و تحولات احتمالی آینده میکنم.

Thursday, April 24, 2008

UNWISE CANDIDATE

This week, Hillary Clinton, one of the two Democrat's candidates for the next US presidential election, has threatened Iranian people and their country.

She was quoted as saying: in case of Israel being attacked, she - as a US president - will order a retaliation against Iran and the US has the capability to remove Iran from the world's map. It sounded like the same unwise rhetoric by the Islamic Republic's president Ahmadi Nejad against the Israel, last year. She might well had the images of the two US atomic bombs in mind which have been dropped on the Japanese cities of Hiroshima and Nagasaki in the World War II. The bombs which killed hundreds of thousand of innocent civilians, and affected millions more for the last 60 years, even today.

Apparently she has been carried away by the election's ambiance, and it seemed that she has a little idea about Iran, its people, and its geographical location. One should bring this to her attention that - Iran is a big country with a population of 70 million people in the Middle East. Moreover, it is 21th century and after 5 years in Iraq, the US desperately is looking for a way out of the mess they have been in for at least, the last 3 years. Now, one would wonder why on earth would the US people vote for an unwise candidate to be their dangerous president!

I wont!

Monday, April 21, 2008

حرکات بچه گانه تهران-واشنگتن

چند روز پیش بمناسبت روز ارتش، جمهوری اسلامی رژه نیروهای مسلح ارتش را در تهران انجام داد. دیگه یواش یواش، حرکات سیاسی تهران-واشنگتن در مقابل هم داره به بازی بچه ها شبیه میشه، در صورتی که این بازی، بازی بچه ها نیست و ایران و آمریکا هم اسباب بازی نیستند! در این رژه نظامی جمهوری اسلامی تمام تلاشش رو کرده بود که زور بازوی خودش رو به دنیا--یا بهتر بگیم به آمریکا--نشون بده. یک نکته قابل توجه هم بپرواز در آوردن بقولی نزدیک به 200 هواپیمای جنگنده و پشتیبانی بود. چرا این نکته اهمیت داره؟ چون وقتی که ایران 27 سال پیش با این ارتش در مقابل نیروی نظامی کشوری در حد و اندازه عراق، 8 سال بدون هیچ نتیجه ای جز تلفات جانی و مالی برای هر دو کشور مجبور به قبول آتش بس 598 میشه، امروز با این ادوات و تجهیزات نظامی، قدرتمند ترین ارتش دنیا رو تهدید کردن همان کار بچه گانه ای است که ازش صحبت کردم. در مقابل آمریکا هم به همون اندازه یک کار بچه گانه ازش سر زد، مانور نظامی کوچکی با مشارکت کویت، قطر، بحرین در آبهای خلیج فارس! چرا؟ چون هم جمهوری اسلامی خیلی خوب باید بدونه که امریکا، در زمانی بسیار کوتاه، توان نابود کردن تمام نیروی نظامی، اعم از هوایی، دریایی و زمینی بعلاوه تاسیسات غیر نظامی ایران را دارد، و هم امریکا خیلی خوب میداند که نابودی نیروی نظامی و تاسیسات زیر بنایی ایران لزوما پیروزی در جنگ نیست! تجربه عراق و افغانستان کاملا گویای این مطلب است! البته در مورد امریکا یک استثنا میتونه که قابل تصور باشه، و اون تمایل به خسارت وارد کردن به کشورهای منطقه-و اینبار ایران- بمنظور نابودی اقتصادی آنها و سپس سرازیر شدن شرکتهای بزرگ چند ملییتی به منطقه برای سرمایه گذاری و باز سازی، شاید برای 50 سال آینده! این فرض، اگر درست باشد بچه گانه بودن حرکات امریکا را خیلی کمرنگ میکند، در مورد کشورعراق و افغانستان انجام شده است! نگرانی من در مورد مردم و کشور ایران است، هیچ دوست ندارم که این فرضیه در مورد کشور من هم عملی شود! بنابر این مجبورم که بیشتر بر روی بچه گانه بودن حرکات تهران تاکید کنم، با این امید و اصرار که تهران مراقب بچه ها باشد که وارد بازی بزرگترها نشن! چون همانطور که اول گفتم نه این بازی، بازی بچه هاست و نه مردم و کشور ایران اسباب بازی!

Wednesday, April 9, 2008

گره مشکلات تهران-واشنگتن به دندون احتیاج نداره

الان 5 سالی هست که عراق در اشغال آمریکا است و به جرات میشه گفت که در این مدت، هر اتفاقی که در عراق افتاده، می افته و یا خواهد افتاد، تاثیراتش، یجورهای مستقیم یا غیر مستقیم کشور ما رو هم درگیر میکنه. حالا باز این هفته چند تا اتفاق افتاد، ایران اعلام کرد که شروع کرده که 6 هزار سانترفیوژ دیگه برای غنی سازی سریعتر اورانیم در نطنز نصب کنه، هنوز حملات ارتش مهدی مقتدا صدر ادامه داره و حمله به منطقه سبز بغداد هم باعث کشته شدن چند سرباز امریکایی شده و تعداد زیادتری هم زخمی کرده و گروه 5+1 هم قرار است که ملاقاتی داشته باشند برای ارائه یک بسته پیشنهادی جدید، و به قول وزیر خارجه روسیه و امریکا، شیرینیهای زیادی توی بسته هست که شاید تهران رو قانع کنه که تعلیق غنی سازی هم کار زیاد سخت و غیر ممکنی نیست! حالا اگه بگیم، که امروز، ایران مهمترین مهره بازی در منطقه است ، خوب، میشه این گره مشکلات تهران-واشنگتن رو بجای به دندون متوسل شدن با دست باز کرد! اصلا کدوم آدم عاقلی گره ای که به راحتی با دست باز میشه رو میبره نزدیک دهنش؟

Monday, March 31, 2008

جمهوری اسلامی، بازی تازه شروع شده

چند روز پیش که دیک چنی معاون جورج بوش(رئیس جمهور امریکا) آمده بود خاور میانه، یک مطلبی روی سایت تابناک خوندم که بنظرم با درگیریهای اخیر نیروهای مقتدا صدر با نیروهای دولت آقای مالکی در عراق یجورهایی مرتبط بود. توی این مطلب، نویسنده کلی امریکا رو تهدید الکی کرده، فکر میکنم شوخی کرده بود، چون آدم عاقل سیاسی توی ایران امروز، که امریکا رو تهدید نمیکنه. علاوه بر این مطلب، صحبتهایی هم آقای جنتی از تریبون نماز جمعه تهران کرده بود، بر این مضمون که "دنیا سر عقل بیاید". آقای جنتی هم که با اینهمه که نصیحتش کردن و کردیم که این انتخابات، با همه انتخابات قبلی در جمهوری اسلامی فرق میکنه و امروز حتما "مردم" باید انتخاب کنند، نه ایشون و نه دوستانشون، حواسشون نبود و گوش نکردن! همین صحبتهای چند روز پیش در نماز جمعه هم، بازهمین نکته رو تایید کرد. تمام این اتفاقات رو من به حساب همون اشتباه محاسباتی جمهوری اسلامی که اینجا ازش گفته بودم میگذارم. اون اشتباه ایته که آقای جنتی و دوستانشون چنین تصوری داشته باشن که انتخابات کردند و بازی تموم شد! نه آقا جان، بازی تازه شروع شده!

Monday, March 24, 2008

احساس رضایت آقای خامنه ای و دوستان محافظه کارشان از انتخابات، درست یا غلط؟

انتخابات مجلس شورای اسلامی به پایان رسید، و گمانه زنی ها در مورد تسلط بلاع منازه ولی فقیه(آقای علی خامنه ای) بر مجلس بالا گرفته است. اما به نظر من این، چیزی بیشتر از یک اشتباه محاسباتی و یا فراتر از آن استراتژیک، آقای خامنه ای و دوستان اطرافشان نیست.


البته در ظاهر اینگونه خواهد بود که با رد صلاحیتهای به اصطلاح غیرخودیها، زمینه برای یک دست کردن مجلس و در دست گرفتن کنترل آن توسط نیروهای وفادار به جبهه محافظه کاران فراهم شد. و اینک مجلسی کاملا هماهنگ با دولتی محافظه کار تشکیل خواهد شد و آقایان با خیال راحت برسرنوشت مردم-مردمی که حق مشارکت و دمکراتیک آنان در یک انتخابات را توسط 10-12 نفر به عنوان شورای نگهبان از آنان سلب کردند-و جان و مالشان به اضافه منافع ملی این کشور قمار و حکمرانی خواهند کرد. نادیده گرفتن و دور زدن مردم در ایران امروز-حتی با وضعیت شکننده امریکا در منطقه-یک اشتباه محاسباتی و استراتژیک است. آقایان محافظه کار باید این را بدانند، این خطر امریکا نیست که به لحاظ شرایط خوب اقتصادی، سیاسی، نظامی و جهانی-برای مثال قبل از اشغال عراق-میتوانست که مرگ آور باشد، و اینک بواسطه بدی تمام این شرایط، دیگر این خطر آنان را تهدید نمیکند و بنابر این میتوانند که با خیالی آسوده انتخابات کنند! باید بدانند که این تنها، مردم ایران هستند که باید از آنان ترسید، از سلب کردن حقوق انسانی ، شهروندی آنان و سهم تک تک آنان از منافع ملی کشور ایران. اگرچه مردم شریف، با هوش و آگاه به مسائل سیاسی ایران با توجه به خطرات در کمین کشور، تمام تلاش خود را کرده و میکنند که بهانه را از دشمنان این مرز و بوم برای غارت و نابودی ایران بگیرند، این بزرگترین و نابخشودنی اشتباه و خیانت در حق این مردم و ایران خواهد بود که آقایان این را به حساب موفقیت سیاسی خود بگذارند. این موفقیت نیست، اعلام خطر است، اعلام خطر مردم به فرد سیاسی ناتوان در امر محاسبات و معادلات ریاضی!


Wednesday, March 19, 2008

HAPPY NEW YEAR عیدتان مبارک

سال 1387 از راه رسید.

سال نو را به کلیه هموطنان عزیز داخل و خارج از کشور تبریک گفته، سالی همراه با سلامتی و موفقیت برایتان آرزو دارم.

Finally, the Iranian New Year is here.

I wish a happy and prosperous year for all Iranian wherever they are.

Wednesday, March 5, 2008

قطعنامه سوم شورای امنیت سازمان ملل، مانعی بر سر راه خرید زمان توسط جمهوری اسلامی ایران

قطعنامه سوم تحریمات تنبیهی برعلیه ایران به دلیل سر پیچی از خواسته های شورای امنیت سازمان ملل، روز دوشنبه همین هفته به تصویب رسید. از15 کشور عضو شورا، 14 کشور به این قطعنامه رای مثبت داده اند. این شورا تشکیل شده است از 5 عضو دائمی(آمریکا، انگاستان، فرانسه، چین و روسیه) که دارای حق وتو هستند - حق وتو قدرت فوق العاده ای است به این معنی، که رای منفی هر یک از این اعضا مانع تصویب هر گونه قطعنامه مطرح در شورا خواهد شد - و 10 عضو غیر دائمی که برای مدت 2 سال انتخاب میشوند. برای تصویب قطعنامه های مطرح در شورای امنیت به حداقل 9 رای مثبت نیاز میباشد، با توجه به این نکته که 5 عضو دائم با حق وتو حتما رای مثبت داده باشند. در حال حاضر، اعضای غیر دائم کنونی شورای امنیت را کشورهای (آفریقای جنوبی، اندونزی، ایتالیا، بلژیک، بورکنا فاسو، کرواشیا، کاستریکا، لیبی، ویتنام و پاناما) تشکیل میدهند. و در این قطعنامه اخیر تنها اندونزی در رای گیری شرکت نکرده است و بقیه اعضا همگی رای مثبت داده اند.
تصویب قطعنامه دور از انتظار نبود. چرا که دنیا اجازه خرید وقت را به جمهوری اسلامی نخواهد داد. همانطور که قبلا اینجا اشاره کرده بودم، دنیا خود را برای زمانی که واقعا در مقابل بلند پروازیهای جمهوری اسلامی احساس خطر کند، آماده میکند. و این جمهوری اسلامی ایران است که باید این موضوع ساده را تشخیص دهد، که این غنی سازی اورانیم و یا تضمین امنیتی آمریکا نیست که امنیت او را تضمین میکند، چرا که این تنها مردم یک کشور هستند که امنیت سیاسی آن را تضمین میکنند. سیاسیون حاکم بر کشور ایران باید بدانند که بدون مردم، تنها غریقانی هستند در میان اقیانوس و بدون جلیقه نجات! خواسته های مردم هم کاملا روشن و واضح هستند، آزادی، حقوق بشر و دمکراسی، و البته خیلی زود!

Thursday, February 28, 2008

هفته اول کلاسها، و بحث امنیت جهانی

کلاسها شروع شد. دوشنبه برگشتیم سر کلاس و الان هفته اول تموم شده. حالا دیگه مشخص شد که این ترم باید با این واحدها چکار کنیم. یکی از واحد ها مربوط به دولت استرالیا و سیاست خارجی آن است، خیلی جالب و دوست داشتنی است، یا حداقل من دوست دارم. استاد این واحد، دکتر علوم سیاسی، دکتر والتون است و قبلا واحد هایی رو با ایشون گذراندم همدیگرو خوب میشناسیم، میدونه که من ایرانی هستم و بخاطر کارهای بد سیاسیون در ایران آمدم استرالیا! بعد از لکچر خواست که بریم یک کافی با هم بخوریم. سر میز شروع کرد و گفت که به دعوت دانشگاه آکسفورد باید بره انگلستان و در یک میزگرد در مورد امنیت جهانی شرکت کنه. خوب دیگه، بلافاصله یکی از مشکلات بزرگ امنیت جهانی (جمهوری اسلامی)، که هر چه مایل باشیم آن رو جمهوری اسلامی بنامیم، باز نمیشه چون داریم از کشور ایران و مردم آن صحبت میکنیم، مطرح شد. اصلا پیشنهاد کافی هم بهمین موضوغ برمیگشت، دکتر سیاسی دیگه کاریش نمیشه کرد. lol
خلاصه 1 ساعتی گپ زدیم. پرسید که من در مورد وضعیت بغرنج فعلی بین ایران و غرب چی فکر میکنم؟ گفتم از کدوم صندلی میخواهی جواب بدم، صندلی مردم ایران یا صندلی احمدی نژاد؟ گفت: از هر دو، گفتم باشه اما شما هم از صندلی غرب صحبت کن، کلی خندیدیم و قبول کرد. گفتم که از صندلی مردم میگم که دتیا علاوه بر اینکه دردسر خودش رو زیاد کرده، سردرد منوهم زیاد کرده و کارم رو به تعویق انداخته. و از صندلی احمدی نژاد، میگم که تهدید نکن و بدون قید و شرط بیا بشین سر میز کافی بخوریم ببینیم که مشکلمون کجاست و سر میز صحبت، همه چیز ممکنه!
از صندلی غرب گفت که حاضره! گفتم حین صحبت در میزگرد لندن یادت نره که بگی! خندید و گفت: حتما!

Friday, February 22, 2008

کار سخت آقای البرادعی در میان درگیری هسته ای جمهوری اسلامی و غرب

امروز سازمان بین المللی انرژی هسته ای گزارش خود را در مورد همکاری ایران اعلام کرد. این گزارش هم مثل تقریبا تمام گزارشات قبلی با احتیاط کامل نوشته شده بود، که قابل درک است. این سازمان و ریاستش، آقای البرادعی، باید بسیار محتاط عمل کنند، چرا که مسئولیت نظارت بر عدم گسترش سلاحهای هسته ای را بر عهده دارند. من شخصا آقای البرادعی را فرد حرفه ای، آگاه به مسائل سیاسی و در عین حال انسان شریفی میدانم که تمام تلاش خود را میکند که در کنار کار حرفه ای خود، مراقب سو استفاده های سیاسی به هزینه ایشون و سازمان مطبوع خود هم باشد. این خیلی کار ایشون رو مشکل تر میکنه. در مورد مسئله هسته ای کشورمان که تمام قدرت های بین المللی حساسیت فوق العاده ای دارند و مقتنم شمردن این فرصت از جانب جمهوری اسلامی برای به گرو گرفتن غنی سازی اورانیوم برای رسیدن به خواسته های بزرگ سیاسی خود، آقای البرادعی بر روی زمین مین گذاری شده قدم برمیدارد. از یک طرف باید مراقب باشد که در دام جمهوری اسلامی نیفتد و از فعالیتهای غیر صلح آمیز احتمالی غافل نشود که نهایتا متهم به کمک به هسته ای شدن جمهوری اسلامی گردد. و از طرف دیگر باید مراقب تبدیل نشدن به ابزاری برای اهداف سیاسی قدرت های بزرگ در منطقه خلیج فازس و کشورمان ایران باشد. بهر روی اگرچه این گزارش محتاطانه نوشته شده، جمهوری اسلامی از آن بنفع خود صحبت میکند و غرب آن را دلیلی بر اعمال فشار بیشتر بر تهران و تصویب قطعنامه دیگری در شورای امنیت میداند. نظر من این است که قطعنامه دیگری تصویب خواهد شد. چرا؟ چون این ابزار غرب در مقابل ابزار مورد استفاده تهران در منطقه است و غرب تا این اندازه بی تجربه نیست که به رقیب زمان بدهد! غرب میداند که باید از طریق این قطعنامه ها به موقع و سر بزنگاه آماده باشد! حال باید منتظر شد و دید که جمهوری اسلامی این واقعیت را درک خواهد کرد یا نه!

پس نوشت:
آقای احمدی نژاد در مصاحبه ای با سیمای جمهوری اسلامی یکبار دیگر در مورد قطعنامه های شورای امنیت اظهار نظر کودکانه کرده اند بر این مضمون: صد سال دیگر هم قطعنامه صادر کنند، ما را نگران نخواهند کرد. باور کردنی نیست!

Wednesday, February 20, 2008

از این پس نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخابات موضوعیت ندارد

این چند روز گذشته اتفاقاتی در ایران افتاده که بنظرم باید بهشون اشاره کرد. تایید بیشتر صلاحیتهای کاندیداهای رد صلاحیت شده، که البته قابل پیش بینی بود و همینطور که قبلا اشاره کرده بودم شاید که تمام این دعواها بر سر صلاحیت و رد صلاحیت برای داغ کردن تنور انتخابات بوده باشه. اگر اینطوره و حدس من درست، و جمهوری اسلامی باز یک قدم از من جلوتر، و این بار یک قدم جلو بودن معنیش حمله به نظارت استصوابی شورای نگهبان و زیر سوال بردن مشروعیت دخالت 10-12 نفر در صلاحیت مردم در انتخاب کاندیدای خود، چیزه بدی که نیست هیچ، خیلی هم خوبه! این حمله به مشروعیت شورای نگهبان، با سر و صدایی که در دفاع از نوه خمینی و در مقابل موضع گیری سیاسی فرمانده سپاه پاسداران بوجود آمد و نهایتا با مرگ این حجت الاسلام توسلی (توسلی) رئیس دفتر خمینی همراه شد، به اوج خود رسید. دیروز هم حجت الاسلام محتشمی پور در مراسمی که به مناسبت مرگ توسلی برگزار شده بود با تندی به این 10-12 نفر که بخودشون اجازه میدن نقش غیم مردم رو بازی کنند حمله کرده.
خوب، این قدم خوبی برای جلو بودن از من است، به نظارت استصوابی شورای نگهبان در امر انتخابات احتیاج نداریم!

Tuesday, February 12, 2008

انتخابات وخبرهای امیدوار کننده از تهران

خبرهایی مبنی بر تایید صلاحیت شمار بیشتری از کاندیداها و رد صلاحیت شدگان در مراحله اولیه از ایران میرسد. در نگاه اول، این امر بدی نیست و میتوان با احتیات خوش بین بود و به این تحولات خوش آمد گفت. و نگاه از زوایای دیگر را فعلا برای مصلحت مردم و کشور به فرصتی دیگر واگذار کرد.
ازقبل از آغاز ثبت نام کاندیداها برای انتخابات آینده مجلس در ایران و در طول زمان بررسی صلاحیتها که هنوز هم ادامه دارد، مرتبا در این مورد نوشتم. از اهمیت فوق العاده این انتخابات برای حاکمان سیاسی کشورمان و همینطور مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و دفاع از منافع ملی کشور که همانا منافع خود مردم است گفتم. اهمیت آن برای حاکمان که تشخیص دهند، قدرت سیاسی یک فرد یا گروه در گرو خواست مردم است و بدون حمایت مردم هیچ کس مصون نیست. و اهمیت حضور و مشارکت مردم در روند سیاسی کشور که تضمین کننده امنیت و منافع ملی خود آنان است، که البته این تنها با جلب اعتماد مردم و احساس تاثیرگذار بودن از جانب آنان قابل دستیابی میباشد. اگر مردم احساس کنند که عده قلیلی به خود اجازه میدهند که حضور و یا عدم حضور آنان بر سر صندوق آرا را بی اهمیت جلوه داده و خود را حاکم بلا منازع سرنوشت کشور و مردم قلمداد کنند، مردم در نقطه انتخاب قرار خواهند گرفت. انتخاب بین محافظت از خود، حقوق دمکراتیک در تعیین سرنوشت کشورشان در قبال مداخله قدرتهای خارجی و منافع ملی کشور از یک طرف، و انتخاب راهی دیگر برای رسیدن به حقوق بشری و دمکراتیک خود در مقابل حاکمان کر(!) از طرف دیگر.
مردم ایران از ضریب هوش و زکاوت سیاسی بالایی برخوردار هستند، با صحبت از رد صلاحیتها آنان را در مقابل این انتخاب مشکل قرار ندهید.
این تنها بی خردی سیاسی مسئولان سیاسی کشور را پر رنگ میکند!

Friday, February 8, 2008

اشتباه محاسباتی جمهوری اسلامی


با تایید رد گسترده صلاحیت کاندیداهای به اصطلاح اصلاح طلب درون جمهوری اسلامی ایران توسط شورای نگهبان، جمهوری اسلامی بر اشتباه محاسباتی خود از شرایط داخلی ایران، منطقه خاور میانه و دنیا پا فشاری میکند.

تحولات 4 سال گذشته در منطقه--بخصوص در رابطه با وضعیت حاکم بر عراق و همچنین لبنان و فلسطین--بنوعی سبب بوجود آمدن اعتماد بنفس کاذبی برای جمهوری اسلامی شده است. اظهار نظرها و عملکرد مسئولین داخل کشور در رابطه با مسائل داخلی-بر خورد در مقابل خواسته های بحق مردم و همچنین دانشجویان و فعالین سیاسی-و یا در مقابل چالشهای بین المللی نشان از این اعتماد بنفس کاذب دارد. جمهوری اسلامی خود را ابر قدرت منطقه ای اعلام میکند و خواهان برسمیت شناخته شدن این قدرت توسط غرب میباشد. ظاهرا این قدرت کاذب چنان در وجود حاکمان بر کشورمان رخنه کرده که امروز بوضوح میتوان آن را در امر انتخابات، رد و تایید صلاحیت کاندیداها دید. این بدان معناست که این احساس قدرت باعث شده افرادی انگشت شمار در کشور ما این تصور را داشته باشند که، حتی توان ایستادن در مقابل مردم را هم خواهند داشت!

این یک اشتباه فاحش محاسباتی از جانب اینگونه افراد است، اشتباهی که میتواند قیمت هنگفتی از جان و مال مردم و منافع ملی کشور ایران را بهمراه داشته باشد!

Monday, January 28, 2008

جمهوری اسلامی، یک قدم از من جلو باش و انتخاباتی آزاد با حضور مردم برگزار کن

بحث رد صلاحیتهای گسترده کاندیداهای نمایندگی مجلس در ایران بسیار داغ است. رهبری حرکت رایزنی و چاره اندیشی را هم 3 نفر از بزرگان سیاست جمهوری اسلامی از بدو تاسیس این نظام تا کنون بر عهده گرفته اند. آقایان کروبی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی قهرمان اصلاحات ملاقات هایی انجام داده اند و قرار بر این است که ملاقات های جداگانه ای هم با رهبری جمهوری اسلامی(آیت الله علی خامنه ای) و همچنین دبیر و اعضای شورای نگهبان نیز داشته باشند.
تمام این تکاپو، تلاشی است برای برگزاری انتخاباتی سالم، آزاد و رقابتی برای کاندیداها و از همه مهمتر تشویق مردم به آمدن و مشارکت درتعین سرنوشت سیاسی خود و کشور ایران. اما با توجه به عملکرد، سیاست داخلی و خارجی، جمهوری اسلامی حداقل از زمان آغاز جنبش اصلاحات به رهبری محمد خاتمی تا به امروز، به جرات میتوان گفت که رانندگی ماشین سیاسی جمهوری اسلامی را یک نفر یا یک گروه در دست ندارند و این یک کار کارشناسی و جمعی میباشد. جمهوری اسلامی ایران در کل، و مرکز مطالعات استراتژیک مجلس تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی بطور اخص به جوانب و نتایج سیاستهای داخلی و خارجی خود اشراف دارند. البته ریسک، اشتباهات و اتفاقات غیر قابل پیش بینی هم در این سیاستها جای خود را دارند. حال با توجه به شرایط حاکم بر منطقه خاور میانه، تهدیدات و فشارهای بین المللی بر ایران و نظام جمهوری اسلامی و نیاز به حضور گسترده مردم در این انتخابات(که با مقدمات اشاره شده جمهوری اسلامی کاملا به این نیاز توجه خواهد داشت) میتوان به دلایل این تکاپو در بین مجرب ترین سیاست مداران جمهوری اسلامی پی برد.
تنها یک نکته باقی خواهد ماند که قبلا هم اینجا اشاره کرده بودم، آیا تمام این بحث داغ انتخابات، پیش بینی های رد صلاحیتها و امروز فعالیت شدید رایزنی برای حل این مشکل همان داستان قدیمی"یک قدم جلو بودن جمهوری اسلامی" نیست؟ نمیدونم، اما اگر باشه و نتیجه آن داشتن انتخاباتی آزاد، رقابتی و سالم با حضور مردم، که چیز بدی نیست!

Sunday, January 20, 2008

Iranian university students must be freed















Protest by mothers of the Missing Chileans students
who disappeared during Pinochet's dictatorship,
Santiago, Chile, South America
Photographer: Aaron Mccov

January 30, 2008, A solidarity day to support the release of the Iranian university students from detention.

A group of Iranian Bloggers have come together to name their blogs 'solidarity', on the day, for the release of the students from the arbitrary detention.

You can join us by putting the above banners on your site or blog and writing to the President of Islamic Republic and the head of the Judiciary.














Monday, January 14, 2008

10 ،بهمن، روز حمایت وبلاگ نویسان ایرانی از آزادی دانشجویان در بند



۱۰ بهمن ٬ روز حمایت وبلاگ نویس هاي ايراني از آزادی دانشجویان دربند
بهار سبز و زیبای طبیعت در حالی در راه است که تعداد زیادی از همکلاسی ها و دوستانمان هنوز در بندند. آرش پاکزاد(دانشگاه مازندران)- سعید حبیبی(عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر)- انوشه آزادبر(دانشگاه تهران)- ایلناز جمشیدی (ارتباطات٬ آزاد تهران مرکز)- مهدی گرایلو (ژئو فیزیک٬ تهران)- نادر احسنی( دانشگاه مازندران)- بهروز کریمی زاده(دانشگاه تهران)- نسیم سلطان بیگی (دانشکده ارتباطات٬ علامه) - علی سالم(کارشناسی ارشد پلیمر- پلی تکنیک)- محسن غمین (دانشگاه پلی تکنیک)- روزبه صف شکن(دانشگاه تهران)- یاسر(صدرا) پیر حیاتی(دانشگاه شاهد)- سعید آقام علی (دانشگاه یزد)- علی کلایی (دانشگاه آزاد واحد شهریار)- امیر مهرزاد ( دانش آموز)- هادی سالاری (دانشگاه رجایی)- فرشید فرهادی آهنگران(دانشگاه رجایی)- امیر آقایی (دانشگاه رجایی)- میلاد عمرانی(دانشگاه رجایی)-کیوان امیری الیاسی (کارشناسی ارشد صنایع دانشگاه صنعتی شریف)-٬ سروش هاشم پور(دانشجو اهواز )- فرشاد دوستی پور- سهراب کریمی - جواد علی زاده- محمدصالح ایومن - مهدی اللهیاری (کارشناسی ارشد٬ دانشگاه صنعتی شریف)-روزبهان امیری (علوم کامپیوتر٬ تهران)- بهرام شجاعی (مهندسی شیمی٬ دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب) سعید آقاخانی - مجید اشرف نژاد- پیمان پیران ( به نقل از بعضی منابع دانشجویی)ضمن همدردی با خانواده های این عزیزان به احترام فرزندان آزادی خواه و عدالت طلب ایران که تعدادی از آن ها وبلاگ نویس نیز هستند، ما جمعی از وبلاگ نویس ها تصمیم گرفته ایم که نام وبلاگهای خود را در این روز به "۱۰ بهمن ٬ روز حمایت وبلاگ نویس هاي ايراني از آزادی دانشجویان دربند" تغییر دهیم.

ماجراجوئیهای خطرناک جمهوری اسلامی، سناریوی ایرانی و یا آمریکایی

در ساعات بامدادی روز یکشنبه گذشته، 16دی ماه، در حوالی تنگه هرمز قایقهای سریع متعلق به نیروی دریایی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با 3 فروند ناو جنگی آمریکایی روبرو شدند.


این خبر توسط خبرگزاریهای معتبر دنیا و به نقل از نیروی دریایی آمریکا منتشر شده بود. در این خبر نیروی دریایی آمریکا مدعی شده بود که 5 فروند قایق کوچک و سریع ایرانی با سرعت بسمت کشتیهای جنگی آمریکایی در حرکت بوده اند و سرنشین یکی از قایقها تهدید به منفجر کردن کشتی آمریکایی میکند.
به گفته مقامات آمریکایی، سرنشین این قایق که به فاصله 200 متری یک رزم ناو آمریکایی رسیده بود، توسط رادیو و به زبان انگلیسی، با لحجه زیاد، گفته بوده است که: "من دارم میام که تو را منفجر کنم." پس از آن، تهران اعلام کرد که این روال معمول شناسایی شناورهای در حال تردد در منطقه است و این گونه تماسها بین طرفین همیشه وجود داشته است و امری عادی است. علاوه بر این، تهران هر گونه ماجراجوئی و تهدید ناو آمریکایی را تکذیب کرد.
ماجراجوئی جمهوری اسلامی
با توجه به همزمانی انتشار این خبر و برنامه سفر جورج بوش (رئیس جمهور آمریکا) به منطقه خاور میانه، اولین تصویری که به ذهنم رسید این بود که شاید افرادی در تهران از این فرصت استفاده کرده و به خیال خود قصد ارسال پیغامی سیاسی برای آقای بوش و میزبانان منطقه ای ایشان را داشته اند. و اگر چه ایران با رد کامل تعبیر و تفسیر آمریکایی، این اتفاق را "امری عادی" خواند، بازاین سوال مطرح میشود که چند در صد احتمال وجود دارد که این چنین "امر عادی" در این چنین زمان غیرعادی- سفر بوش- اتفاق بیفتد؟! در هر صورت به علت تراکم حضور شناورهای دریایی در این منطقه بسیار حساس و استراتژیک، ممکن است که این باور بوجود بیاد که هر لحظه میشود از طریق یک "امر عادی" پیغامی سیاسی فرستاد! و اگر این فرض درست باشد، آنگاه باید سوال کرد که چه کسی و با کدامین محاسبات به این نتیجه رسیده است که در تاریکی شب فرمانده ناو جنگی آمریکایی در بر خورد با چند قایق که تا این حد به آن نزدیک شده باشند، برای دفاع از خود هدف قرار نمیدهد و جرقه جنگی خانمان سوز را برای مردم و کشور نخواهد زد؟! جنگی که دیگر فرق نمیکند که به چه دلیل آغاز شده است، جان و مال مردم را نابود خواهد کرد، حتی اگر در اثر یک اتفاق به اصطلاح ساده و "امری عادی" و پیش پا افتاده آغاز شده باشد.
هیچکس در هیچ پست و مقامی این حق را ندارد که بر روی جان و مال مردم و منافع ملی کشور ایران قمار کند!
سناریو آمریکایی
بهرروی تکذیب تهدید ناو آمریکایی توسط ایران، امریکا را وادار به انتشار تصاویر و ظاهراٌ صدای سرنشین قایق ایرانی مبنی بر تهدید ناو جنگی آمریکا کرد. ایران در مقابل تصاویر و صدای شنیده شده را ساختگی خواند و صدای مکالمات و تصاویر در اختیار خود را منتشر کرد. نهایتا آمریکا اعتراف کرد که صدای تهدید شاید که از طرف سرنشین قایق ایرانی نبوده باشد. این اعتراف قوت بخش این ظن میباشد که بله، شاید که تهدیدی صورت نگرفته باشه و آمریکا کمی روغن این آش را اضافه کرده، اما آشپز ظاهراٌ ایرانی بوده است!
در شرایط حال حاضر منطقه خاور میانه، خلیج فارس و کشورمان ایران، اولا- آشپز قمار باز- نباید در سمتی باشه که چنین آشهایی پپزه، دوماٌ قبل از استخدام آشپز، من باشم ازش امتحان حساب میگیرم، باید خیلی خوب باشه!


Monday, January 7, 2008

شورای نگهبان



آیت الله جلال الدین طاهری امام جمعه اسبق اصفهان، شهر زیبایی که من خیلی دوست دارم، هم به جمع معترضین به عملکرد شورای نگهبان و به اصطلاح - خود خوانده نظارت استصوابی - این شورا بر انتخابات، پیوست.
یادم میاد، چند ساله پیش که آیت الله طاهری با یک سرو صدا و اعتراض، اگر اشتباه نکنم، به فساد مالی در دستگاههای مختلف نظام جمهوری اسلامی و همچنین یک حمله نه چندان جدی به سیتسم ولایت فقیه و با این مضمون که "مردم قئیم لازم ندارند و نظام حاکم بر ایران، نظامیست دمکرات،" از پست امامت جمعه اصفهان و همچنین عضویت در مجلس خبرگان رهبری استیفا داد. باز هم یادم میاد که اون روزها بحث دمکراسی برای ایران در بیرون از کشور داغ بود. جمهوری اسلامی هم که تا بحال خیلی خوب ثابت کرده، که همیشه اگر نه چند قدم، اما قطعاٌ یک قدم از مخالفین به اصطلاح سیاسی خود جلو بوده، با زیرکی و از زبان آیت الله، و آن هم در داخل ایران- از دمکراسی دفاع- و مسولان نظام حاکم بر ایران را طرفدار دمکراسی معرفی کرد! مدتی بعد در همان زمانها در خبرها آمده بود که آیت الله به علت کهولت سن و بیماری از قبل قصد کنار گیری از مسئولیتهای خود را داشته است.
با این مقدمه کوتاه در مورد آیت الله طاهری، وقتی شنیدم که ایشون به شورای نگهبان و نظارت استصوابی خود خوانده این شورا در مورد تایید و یا رد صلاحیت کاندیداها حمله کرده اند و از نگرانی خود، در مورد "امید بستن مردم به بیگانگان برای نجات خود" و اینکه "ادامه نظارت استصوابی یعنی مرگ انقلاب و مرگ قانون اساسی" صحبت کرده اند، بیاد آن همیشه یک قدم جلو بودن جمهوری اسلامی افتادم.
اما همانطور که اخیرا و بطور مرتب در مورد اهمیت و حساسیت این انتخابات نوشتم، مثل همین آخرین بار چند روز پیش اینجا، اگر ماشین سیاسی حاکم بر ایران به این نتیجه رسیده باشد که آن یک قدم جلو بودن همیشگی و معروف امروز، باز کردن فضای سیاسی ایران بروی تمامی ایرانیان با هر اندیشه، باور سیاسی، اعم از مذهبی و یا غیر مذهبی برای شرکت در رقابتهای سیاسی دمکراتیک باشد، من شخصا از این قدم استقبال میکنم.
هیچیک از ایرانیان مردم دوست، نگران منافع ملی کشور ایران و خواهان دمکراسی برای ایران، اعم از سیاسی و غیر سیاسی نمیتواند که به بدترین حالت ممکن فکر کنند.

Thursday, January 3, 2008

باز هم از انتخابات

انتخابات آینده مجلس در ایران با تمامی انتخابات قبلی انجام شده در جمهوری اسلامی تفاوت دارد، این تفاوت را باید دید و در زمان برنامه ریزی و آمادگی مقدمات، هر لحظه آن را مرور کرد، بخصوص در شورای نگهبان و در مورد بحث صلاحیتها!
تقریبا هر روز از ایران و از زبان افراد و ارگانهای مرتبط با مسئله انتخابات خبرهای گوناگونی در مورد اهمیت و نحوه برگزاری انتخابات شنیده میشود. این خبرها حاکی از آن است که تک تک افرادی که امروز دستی بر آتش سیاست این کشور دارند کاملا از اهمیت برگزاری انتخاباتی با حضور گسترده مردم باخبرند. اینان همه خوب میدانند که حضور مردم، یعنی پیغام، پیغام بلوغ، بلوغ سیاسی برای بدست گرفتن سرنوشت سیاسی کشور ایران و حل و فصل مشکلات خود با سیاستمداران بد اخلاق و در بسیاری موارد بد کردار! حال سوال اینجاست که اگر همه میدانند که بدون حضور مردم در چه موقعیت شکننده ای قرار دارند، پس باید تمام تلاش در راه حضور مردم باشد و نه هیچ چیز دیگر.
با این فرض، باید دید که چه چیز مردم را برای حضور و دخالت در سرنوشت خود تشویق میکند. اولین نکته ای که به ذهن میرسد، تاثیرگذار بودن است. اگر مردم احساس کنند که حضور و یا عدم حضور آنان تاثیری بر روند و نتیجه انتخابات نخواهد داشت و برای مثال 10، 12 نفر در مجلسی بنام شورای نگهبان نشسته اند و بخود حق میدهند که نه صلاحیت کاندیداها بلکه صلاحیت رای دهندگان(مردم) را در انتخاب افرادی که شایستگی نمایندگی آنان را دارند زیر سوال ببرند، آنگاه مردم به این نتیجه میرسند که به آگاهی و شعور سیاسی آنان توهین میشود! و اگر مردم در این انتخابات به این نتیجه برسند، کاملا قابل درک است که نارضایتی خود را با عدم حضور در پای صندوق رای به سیاست مداران داخل کشور و از آن مهمتر به دنیا نشان بدهند.
تا زمان انتخابات، مردم با دقت اظهار نظرها و عملکرد مسولان برگزاری انتخابات را زیر نظر دارند.

Tuesday, January 1, 2008

HAPPY NEW YEAR, سال نو میلادی مبارک

Last night, the new year started with a spectacular fashion in Sydney.
A million people has gathered around the beautiful Sydney Harbour to watch the city's fireworks.
I wish a happy and peaceful new year to the people of the world, particularly my fellow Iranians.

دیشب در سیدنی، استرالیا، سال 2008 میلادی با نمایش فوق العاده ی آتش بازی آغاز شد.

بیش از یک میلیون نفر در اطراف بندر زیبای سیدنی گردهم آمده بودند که آتش بازی زیبای امسال را تماشا کنند.

سالی همراه با سلامت، شادی و از همه مهمتر صلح برای هموطنان خارج از کشور، مردم جهان و بویژه هموطنان عزیز داخل کشور آرزو دارم.