Thursday, October 16, 2008

چرا عراق اشغال شد؟

برای جواب دادن به سوال، "چرا آمریکا عراق را در سال 2003 اشغال کرد؟" هفته ها تحقیق می کردم. این هفته جوابی رو که آماده کرده بودم تحویل دادم.

خیلی برام جالب بود که ببینم چه اهداف و دستهای پنهانی پشت پرده این اشغال بوده است. این اهداف مخلوطی از هدفهای استراتژیک آمریکا به عنوان منافع ملی این کشور و اهداف شخصی بعضی از افراد صاحب قدرت و با نفوذ در آمریکا بوده است. پرداختن به تمامی این هدفها و منافع در اینجا امکان پذیر نیست و تنها به چند مورد کلیدی، قبل از اشغال اشاره می کنم.

مهمترین نکته این است که آقای پل اونیل(اولین وزیر خزانه داری آقای بوش) گفته اند که حمله نظامی به عراق در اولین جلسه اعضای ارشد دولت آقای بوش در تاریخ 30 ژانویه سال 2001 مطرح شده بوده است.(1)
بعد از آن سناتور مارک دی تون(مینسوتا) در جلسه کمیته سنای آمریکا که در جهت بررسی صلاحیت خانم کاندالیزه رایس برای پست وزارت خارجه تشکیل شده بود، از ملاقات خودشون با خانم رایس در ماه اکتبر 2002 قبل از اینکه استفاده از نیروی نظامی در مقابل عراق در مجلس به رای گذاشته شود می گویند که: "من دوست ندارم که بمن دروغ گفته بشه ... این اشتباه است ... غیر دمکراتیک است ... غیر آمریکایی است ... و این خطرناک است."(2) ایشون در مورد اطلاعاتی که خانم رایس در مورد صدام حسین و عراق بهشون داده بوده صحبت می کنند.
آقای پل ولفویتز(معاون آقای رامسفلد، وزیر دفاع آن زمان آقای بوش) هم می گویند که "سلاح کشتار جمعی، هرگز اولین دلیل حمله به عراق نبوده است"(3). این قضیه رو جالب می کنه، چون اون موقع باید بگن، پس دلیل چی بود؟!
آمریکا تقریبا 4% جمعیت دنیا را دارد، با این جمعیت این کشور 25% تولید نفت خام دنیا رو مصرف می کنه. در سال 2004، آمریکا روزانه 19 میلیون بشکه نفت را مصرف می کرده است. این مقدار در سال 2006 به 16 میلیون کاهش یافته، 10 میلیون از این مقدار(یا بیش از 60% مصرف) را از خارج تامین می کند.(4) این وابستگی به نفت، نفت را به یکی از پارامترهای استراتژیک سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز تبدیل کرده است.
این پارامتر، در کنار سیستم اقتصادی متکی بر سرمایه و بازار آزاد، شرکتهای نفتی عظیم و چند ملیتی را به غولهای بی شاخ و دم تبدیل کرده است. و هر کس بنوعی ارتباطی با این غولها داشته باشد، هم می تواند که ثروتمند باشد و هم پر قدرت. حالا نکته جالب اینجاست که آقای بوش از اواخر سال 1980 تا اوایل 1990 سالها عضو مدیران شرکت نفتی هارکن بوده اند. آقای بوش تنها نیستن، آقای دیک چنی معاون ایشون هم در سالهای 1990 مدیر عامل شرکت هالیبرتن بوده اند که در آمدی بیش از 50$ میلیون برای ایشون داشته، خانم رایس هم قبلا عضو هیت مدیره شرکت عظیم نفتی شورون بوده اند.(5)
موضوع جالبتر می شود، وقتی که می بینیم لابی(گروهی که برای تاثیر گذاری بر قوانین و سیاست مداران فعالیت می کند) شرکتهای نفتی به رقابتهای انتخاباتی آقای بوش در سال 2000،1.8$ میلیون و در سال 2004، 2.5$ میلیون کمک مالی می کند.(6)

این اطلاعات و شرایط امروز منطقه خاور میانه و کشورمان ایران، تهدیدات بر علیه کشورمان، باید که یک ایرانی وطن دوست و نگران مردم و کشورش را بفکر فرو ببرد. حداقل من رو وادار به فکر کردن می کند.
1.Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 1

2. O’Huallachain, D. L, Forrest Sharpe, J. 2005. Neoconned Again: Hypocrisy. p. xvii

3. Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 27

4. Leech, Garry. crude interventions. 2ed. New York: Zed Books, 2006. p. 1

5. Leech, Garry. crude interventions. 2ed. New York: Zed Books, 2006. p. 2

6. Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 29

1 comment:

  1. If you are open to having a guest blog poster please reply and let me know. I will provide you with unique content for your blog, thanks.

    ReplyDelete