کلاسها شروع شد. دوشنبه برگشتیم سر کلاس و الان هفته اول تموم شده. حالا دیگه مشخص شد که این ترم باید با این واحدها چکار کنیم. یکی از واحد ها مربوط به دولت استرالیا و سیاست خارجی آن است، خیلی جالب و دوست داشتنی است، یا حداقل من دوست دارم. استاد این واحد، دکتر علوم سیاسی، دکتر والتون است و قبلا واحد هایی رو با ایشون گذراندم همدیگرو خوب میشناسیم، میدونه که من ایرانی هستم و بخاطر کارهای بد سیاسیون در ایران آمدم استرالیا! بعد از لکچر خواست که بریم یک کافی با هم بخوریم. سر میز شروع کرد و گفت که به دعوت دانشگاه آکسفورد باید بره انگلستان و در یک میزگرد در مورد امنیت جهانی شرکت کنه. خوب دیگه، بلافاصله یکی از مشکلات بزرگ امنیت جهانی (جمهوری اسلامی)، که هر چه مایل باشیم آن رو جمهوری اسلامی بنامیم، باز نمیشه چون داریم از کشور ایران و مردم آن صحبت میکنیم، مطرح شد. اصلا پیشنهاد کافی هم بهمین موضوغ برمیگشت، دکتر سیاسی دیگه کاریش نمیشه کرد. lol
خلاصه 1 ساعتی گپ زدیم. پرسید که من در مورد وضعیت بغرنج فعلی بین ایران و غرب چی فکر میکنم؟ گفتم از کدوم صندلی میخواهی جواب بدم، صندلی مردم ایران یا صندلی احمدی نژاد؟ گفت: از هر دو، گفتم باشه اما شما هم از صندلی غرب صحبت کن، کلی خندیدیم و قبول کرد. گفتم که از صندلی مردم میگم که دتیا علاوه بر اینکه دردسر خودش رو زیاد کرده، سردرد منوهم زیاد کرده و کارم رو به تعویق انداخته. و از صندلی احمدی نژاد، میگم که تهدید نکن و بدون قید و شرط بیا بشین سر میز کافی بخوریم ببینیم که مشکلمون کجاست و سر میز صحبت، همه چیز ممکنه!
از صندلی غرب گفت که حاضره! گفتم حین صحبت در میزگرد لندن یادت نره که بگی! خندید و گفت: حتما!
No comments:
Post a Comment