Friday, October 26, 2007

تحریمهای آمریکا و دلایل احتمالی

وزارت خارجه آمریکا پس از مدتها صحبت در مورد قصد قراردادن کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در لیست سازمانهای تروریستی، بالاخره روز پنجشنبه هفته گذشته نیروی قدس سپاه پاسداران را دراین لیست قرار داد. علاوه بر این، تحریماتی یکجانبه برعلیه ارگانهای مالی از قبیل بانکهای ملی، ملت و صادرات هم به اجرا گذاشته خواهد شد.

گفته میشود سپاه پاسداران جمهوری اسلامی بیش از 30% مبادلات اقتصادی ایران را در کنترل خود دارد. این مبادلات از واردات و صادرات کالا، سرمایه گذاری در صنایع ماشین سازی تا سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز گسترده هستند. تحریمات امریکا نه تنها فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران به عنوان یک ارگان را شامل و محدود خواهد کرد،بلکه شامل اشخاصی که به نمایندگی از سپاه پاسداران طرف معامله قرار میگیرند نیز خواهد شد. علاوه بر سپاه پاسداران، بانکهای ملی، ملت و صادرات نیز مشمول این تحریمات خواهند شد.
این تصمیم امریکا، در شرایطی که اتحادیه اروپا، روسیه و چین عملا تمایل خود را به حل مشکل هسته ای ایران از طریق مذاکره نشان داده اند، میتواند به دو گونه معنا شود، یک، افرادی در واشنگتن بهر شکل با بهانه قرار دادن مسئله هسته ای صرفا بدنبال وارد آوردن خساراتی میلیاردی از نوع افغانستان و عراق بر پیکر اقتصاد کشورمان ایران هستند، و دوم اینکه امریکا حقیقتا معتقد و متعهد به حل مشکل از طریق دیپلماتیک است و صرفا برای فرستادن پیغامی روشن برای تهران دست به این اقدام زده است.
حال اگر فرض اول را درست بدانیم، با توجه به تجربه عراق و نابودی زیر بنای اقتصادی این کشور با وجود اعلام امادگی وهمکاری همه جانبه صدام با سازمان جهانی انرژی اتمی پیش از حمله نظامی به این کشور، این وظیفه تک تک ما ایرانیان است که یکصدا و از هر تریبون قابل دسترس با صدای بلند و رسا با عوامل جنگ طلب که صرفا برای پر کردن جیبهای خود از ثروتهای ملی کشورمان حاضر به ریختن خون ده ها و یا صدها هزار نفر از شهروندان ایرانی هستند مقابله کنیم. این مقابله شامل همکاران این عوامل که همانا خائنین به اصطلاح سیاسی ایرانی خارج از کشور هستند هم خواهد بود، افرادی که با مخفی شدن در پشت شعار سرنگونی جمهوری اسلامی حاضر به قتل عام مردم این کشور و به غارت رفتن سرمایه های ملی ایران هستند.
و اما اگر فرض دوم را درست بدانیم، اینجاست که تصمیم گیران جمهوری اسلامی زیر ذربین مردم و تاریخ خواهند بود. اگر امریکا حقیقتا و به دلایل مختلف از گرفتاری در باتلاق عراق و افغانستان تا فشارهای بین المللی و یا فشار های داخلی مردم امریکا بر علیه جنگ به این نتیجه رسیده باشد که مشکل خود را با کنار آمدن و مصالحه با ایران حل کند و این تحریمها همانطور که واشنگتن ادعا میکند ابزاری برای کمک به حل مشکل از طریق دیپلماتیک باشند، و تصمیم گیران در تهران این فرصت را از دست بدهند و یا در معادلات خود محاسبات اشتباه کنند، باز شامل همان برخوردی از جانب مردم ایران خواهند شد که در فرض اول!
باید منتظر شد و دید.

Saturday, October 20, 2007

لاریجانی رفت، شوخی های احمدی نژاد دیگر خنده دار نیست

علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و مسول مذاکرات هسته ای استفا داد.
دلیل استعفا مسائل شخصی عنوان شد، این روال معمول جابجایهای دیپلماتیک است.اما دلیل واقعی بر کناری و یا استعفا لاریجانی در این مقطع حساس مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی و آژانس بین المللی انرژی هسته ای سوال بر انگیز است.
هفته گذشته و در پی حضور پوتین، رئیس جمهور روسیه در تهران، علی لاریجانی و احمدی نژاد صحبت های متناقضی در مورد پیشنهاد هسته ای پوتین بیان کردند. لاریجانی عنوان کرد که پوتین طرحی برای برون رفت از بن بست هسته ای ارائه داده است که مطالعه و بررسی خواهد شد.احمدی نژاد اما، طرح چنین پیشنهادی از طرف پوتین را تکذیب کرد.
در خبر های رسیده از تهران، آقای سعید جلیلی معاون متکی، وزیر امور خارجه، بعنوان جایگزین لاریجانی منسوب شده است. اهمیت این انتساب نزدیکی دیدگاه و مواضع جلیلی به احمدی نژاد بر سر موضوع هسته ای جمهوری اسلامی است، این انتساب و صحبت های متناقض احمدی نژاد و لاریجانی در مورد طرح پوتین، این احتمال را قوت میبخشد که در واقع صحبت لاریجانی به واقعیت نزدیکتر است.
اگر این فرض درست باشد، میتوان با اندکی یاری گرفتن از قدرت تخیل به این نتیجه رسید که پوتین در واقع طرحی را پیشنهاد کرده است و به احتمال قریب به یقین تعلیق غنی سازی اورانیم، اگرچه برای مدت بسیار کوتاه، در این طرح گنجانده شده که دقیقا خواست امریکا برای آغاز مذاکرات مستقیم با تهران تامین میگردد.
و اگر دلیل بر کناری و یا استعفا لاریجانی مخالفت احمدی نژاد با این طرح بوده است، که منسوب کردن جلیلی این پیغام را میدهد، آنگاه باید با شدید ترین شکل ممکن و اختیارات قانونی با رفتار های کودکانه آقای رئیس جمهور برخورد کرد.،
آقای احمدی نژاد، مردم و کشور ایران اسباب بازی کودکان نیستند!

Friday, October 19, 2007

به بهانه رادیو زمانه در هلند

چند روز بود که چندین مطلب پیاپی در مورد رادیو فارسی زبان زمانه در هلند میخواندم، برایم جالب بود. تا جایی که اطلاع دارم این رادیو با تلاش خانم فرح کریمی، نماینده محترم مجلس هلند، و بودجه دولت هلند راه اندازی شده.
.مطالب با حملات و اتهاماتی به عملکرد رادیو از سایتی اینترنتی بنام منو-پالتاک آغاز شد. طبق معمول، ما ایرانیان قدیمی خارج از کشور برای اتهام زدن به رقیب شغلی، کسی که مثل ما فکر و عمل نمیکند، حسادت و کلی دلایل معقول و یا غیر معقول دیگر، خود را ملزم به ارائه سند و مدرکی نمیبینیم! جالب اینجاست، زمانی که خود بواسطه برخورد های مشابه مورد اتهامات واهی قرار میگیریم داد وفقانمان را همه میشنونند.
تا جایی که من دورا دور مطالب و صحبت هایی از سر کار خانم کریمی خوانده و شنیده ام و با نظرات ایشان آگاهی دارم، ایشان را فردی با نگاه روشن به مسائل سیاسی دنیا و ایران میشناسم، جایگاه سیاسی ایشان تایید این مطلب است. روش مبارزاتی فردی مغتقد به احترام به حقوق بشر و حقوق دمکراتیک مردم ایران با توجه به شرایط امروز حاکم بر کشور ایران و دنیا مسلما با روش به قول آقای مهدی جامی، مسول رادیو زمانه، "روشنفکر دهاتی" و بقول من سیاسی ورشکسته، کاملا متفاوت است.
بنابر این، من دلایل حمله به عملکرد رادیو زمانه را در جای دیگر جستجو میکنم. در پایان، خسته نباشید و آرزوی موفقیت برای خانم کریمی و گردانندگان رادیو زمانه در هلند را دارم.

Thursday, October 18, 2007

طرح به اصطلاح ارتقای امنیت اجتماعی و یا کودتای آرام؟


طبق آخرین آماری که مرکز اطلاع رسانی نیروی انتظامی اعلام کرده، در طرح ارتقای امنیت
اجتماعی و مبارزه با بد پوششی، 12 هزار نفر دختر و در مقابل، 254 نفر پسر در ماه های اخیر دستگیر و ارشاد شده اند. نیروی انتظامی در آغاز اجرای این طرح از برخورد همزمان با دخترها و پسرها خبر داده بود و این که در راه مبارزه با بدپوششی، هیچ تفاوتی میان دختر و پسر قایل نخواهد شد. کارشناسان و تحلیلگران، چه سیاسی و چه غیر آن، همواره برای بررسی و تحلیل دقیق یک طرح و برنامه به آمار رسمی ای که ارایه می شود استناد می کنند. اگرمصداق های حکومت و نیروی انتظامی را در نوع پوشش خوب و بد باور داشته باشیم و به سطح شهر تهران (پایتختی که ساکنانش به نسبت دیگر شهرهای کشور، از آزادی نسبی دست کم در نوع پوشش برخوردار بودند) نگاهی بیفکنیم، مشخص می شود که بدپوششی پسرها، اگر نه بیش تر که در میزان برابری با دخترها قرار دارد. اما آماری که نیروی انتظامی اعلام کرده خلاف این گفته را ثابت می کند. در چند ماهی که از آغاز طرح ارتقای امنیت اجتماعی گذشته، فقط 254 نفر پسر ارشاد شده اند. در حالی که میزان دستگیری و ارشاد دختر ها 12 هزار نفر بوده است. یعنی چیزی حدود 48 برابر. به عبارت دیگر دختران 48 برابر پسران امنیت اجتماعی را تهدید می کنند! اما آیا این با واقعیت های جامعه سازگار است یا صرفا دیدگاه های جنسیتی حاکم بر حکومت، عامل به دست آمدن چنین تحلیلی است. به نظر می رسد حتی در سلب آزادی های به حق هم، تبعیض جنسیتی به طور تمام و کمال اعمال می شود. کافی است چند دقیقه ای مقابل گشت های ارشاد پلیس بایستید تا این مساله هم روشن شود. آیا وقت آن نرسیده تا سیاست "مردان"ی که سودای دموکراسی به سر دارند کمی به خود بیایند و این اصل ابتدایی "مردم" سالاری یعنی "برابری اجتماعی" را هم عنایتی مبذول بفرمایند؟!



Friday, October 12, 2007

نقد فمنیسم رادیکال

ضمن تشکر از دوست محترم که مطلب زیر را برای سایت فرستاده اند، بدون کم وکاست ارائه میشود.

آيا تفاوت در نگرش كه در تقسيم بندي هاي فمنيستي واژه "مردسالارانه "در دوران بورژووازي
جنبه ي كاركردي مسلم و قطعي دارد،موجب خلق يك ايدئولوژي فمنيستي انتزاعي است؟ و آيا بحث "تضادهاي جنسيتي"اصلي و عمده است؟ اساس مرزبندي « راديكال فمينسم» با ايدئولوژي ليبرال دموكراسي و ماركسيسم يا دموكراسي كارگري در همين دو سئوال فوق است. ليبرال دموكراسي با شيوه‌هاي رفرميستي ابتدا اصل برابري در قانون را صرف ‌نظر از جنس ،شعار اصلي قرار دادند و سپس برابرسازي فرصت‌ ها را رويكرد اصلي خود اعلام كردند. ماركسيسم با عمده كردن تضاد كار و سرمايه به عنوان تضاد اصلي ستم مضاعف زنان را در همين قالب تبيين كرد و بر اين باور است كه با محو سرمايه‌داري از طريق انقلاب و رفع استثمار، زن نيز خود به خود رهايي خواهد يافت. ليبرال دمكراسي پديده هاي ذهني را در يك پروسه تدريجي موجب استحاله پديده عيني مي‌داند و ماركسيسم بالعكس. اما در يك برش ايدئولوژيك جهان‌بيني سومي بود كه از سوي هر دو ايدئولوژي مورد هجوم و انتقاد قرار گرفت، سوسيال دموكراسي با استناد به اصل تأثير متقابل پديده‌ها و محتواي عوامل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مدني و سياسي سعي در ايجاد تعادل و توازن با رويكرد اصلاح طلبانه به جامعه بوجود آمد. اما راديكال فمينست تمام مسائل، موضوعات يا به عبارت ديگر كاركردها و ساختارهاي يك جامعه را «مردانه» مي‌بينند و بر اين باورند كه هژموني (سلطه سيستمي) مردان فراتاريخي بوده كه بحث‌هايي نظير دستمزد، اشتغال، قانون، حكومت، ابزارها، حتي توليد و كار در تحليل نهايي شمايل و تفكري مردانه دارد. فرد، خانواده، جامعه و دولت جهان‌بيني مرد سالارانه را القاء مي‌كنند، و تضاد اصلي مبارزه با نگرش و يا به عبارت ديگر هنجارهاي مردانه است كه در قالب فرهنگ مسلط سيطره خود را تحميل كرده است. بنابراين تضادها و جنگ نه در قالب انقلاب بلكه اصلاح بنيادين وضعيت موجود است، جنگ زنان و

مردان جنگ سياسي است در توزيع قدرت سياسي برابر. راديكال فمينسم از تمام نحله‌هاي تاريخي مي‌خواهد بهره گيرد، اما در نهايت «فرهنگ» جنسيتي را تضاد عمده مي‌داند، چرا كه تأثير متقابل عين و ذهن به عنوان پديده اجتماعي در نهايت به سود مردان است، عين‌گرايي و ذهن‌گرايي هم به سود مردان است، اراده‌گرايي در نهايت سلطه مردان را حاكم مي‌كند، همان‌گونه كه علوم اجتماعي و طبيعي هم وصف مردانه دارد. در نقد اين نظر بايد گفت كه 1-اين نوع نگاه جهان‌بيني و يا ايدئولوژي مجرد و جدا شده از سه نوع جهان‌بيني ذكر شده نيست تا به مكتبي چهارم در علوم هنجاري برايش قائل باشيم، هر چند كه گام‌هاي مثبتي در حوزه فرهنگ جنسيتي براي زنان برداشته است. 2-نوع نگاه اراده‌گرايانه است كه «فرد» در چنين نگرشي زن را هدف قرار داده هرچند كه در ظاهر انتزاعي‌اش رويكرد جمعي است. به عنوان نمونه در بحث «هويت‌يابي» زنانه، اين فرديت زن است كه با پي بردن به هويت خويش خود را اصلاح بنيادين كند. ارده‌گرايي، ضرورت‌هاي تاريخي را كه موجب انقياد انسان و از خود بيگانگي‌اش در رابطه با طبيعت ،كارو توليد خلاق و در نهايت انسان با انسان است را در نظر نمي گيرد ،بلكه «وجود» را عينيتي مي‌بيند كه تغييرات و تحولات در آن تأثيري نداشته و «مستقلاً» مي‌توان تمام پديده‌هاي جامعه را به تغيير و در نهايت تحول بكشاند. اين نوع نگرش كه انسان انتزاعي را در ظرف «جنس» قالب ‌سازي كرده، آبشخور آن اگزيستانسياليست‌هاي سارتري هستند كه به موازات هايدگريست‌هاي مسيحي در غرب اشاعه داده شد. 3-راديكال فمنينسم به نوعي پديده‌گرا هستند، پديده‌ها شكل، ظاهر و عرض هر عنصر را نشان مي‌دهند كه خود بازتاب درون، ماهيت و محتوا و جوهر عناصر در جزء و كل مي‌باشند، هر چند كه تأثير متقابل آن‌ها خصوصاٌ در عصر تكنولوژي كه فرد جمعي و فردي فارغ از سلطه مناسبات طبقاتي و ابزارهاي توليد را نبايد ناديده انگاشت. 4-نگرش‌ها و جهان‌بيني‌ها عمدتاٌ با فرهنگ آميخته شده كه محو و استحاله آن تدريجي است، هيچ نگرش و فرهنگي نمي‌تواند فرا تاريخي عمل كند، بنابراين اگر به واژه «جنسيت» رويكردي جدي داريم، بايد گفت كه جنسيت جنبة كاركردي دارد كه مكانيزم‌هاي ذهني را به توليد هنجارهاي نوين (مردانه) جهت حفظ سلطه وا مي دارد، اين باز توليد سرچشمه آن مالكيت انسان بر انسان است، مالكيت بر مديريت توليد خود به خود مالكيت بر اجزاء و عناصر آن براي تبديل آن به عناصر و عوامل

توليد آينده در بر‌مي ‌گيرد. لذا اين دو، زن اگر داراي پايگاه طبقاتي مستقل باشد، در دو حوزه يعني عليه مديريت توليد و عليه فرهنگ سلطه كه «مرد سالاري» جزء جدايي ناپذير آن است مبارزه مي‌كند و اگر پايگاه اجتماعي‌اش وابسته به همسر به عنوان مديريت توليد خرد در نظام خانواده باشد، به لحاظ عمده بودن مديريت توليد كلان مبارزه‌اش در حصارهاي وابستگي به پايگاه اجتماعي- اقتصادي سرپرست خانواده محدود مي‌شود، استثنائات در تاريخ هميشه استثناء آن چه كه مد نظر است، قانونمندي و عام بودن در تغييرات اجتماعي تاريخ است. جوهر انسان به مفهوم عام و زن به مفهوم خاص در مكانيزم‌هاي باز دارنده و محدود كننده عصر سرمايه سالاري، آلوده به از خود بيگانگي شده، كه با ذهن پيكار جوي تمام ابزارها را براي رهايي از سلطه به كار مي‌گيرد، اين كه تمام نهادهاي دمكراتيك مردانه است، ترديدي نيست، ليكن ستم مضاعف زنان مي‌طلبد كه در استيفاء حقوق خويش دو جبهه را مد نظر قرار دهد، جبهه درون‌بيني خانواده و جامعه‌اي كه با آن فصل مشترك در محو ستم « عمومي» دارد و ستم جنسيتي كه ابزارها و لوازم خاص خود را دارد، پيوند بين عام و خاص رهيافت‌هاي مطلوبي ايجاد خواهد كرد و بايد نوع رويكرد را به مناسبات براساس چندگانگي ستم معطوف كرد نه اين كه متحدين بخشي از ستم ديده را با ستمكاران و ستم يكي انگا شت.
با تقديم احترام
زيــــــــگورات


Wednesday, October 10, 2007

Russia and China Stand For Peace

The position of the two veto holders power in the United Nation Security Council, Russia and China, towards the new round of talks and their reluctance to the third possible resolution against Iran before the November report of the International Atomic Energy Agency(IAEA) on Iran corporation, forced the United State and its western allies to back down, at least for a time being.

It was not a surprised move by the Russian and Chinese, after many rounds of talks between the two, Iran and the IAEA, Iran opened its nuclear sites at Nataz and Arak for inspection and promised more corporation with the IAEA, the move was the Iran bonus.

Although it was not a news to the US too, the threatening words by Mr. Kochner, the French Foreign Minister, against Iran some days before, a new freak show by the Iranian sect, a designated terrorist group by the US and the European countries, Mujaheddin Khalgh talking about new information on a secret tunnel somewhere in Iran and as usual became a laughing stuff, was a show of desperation for the public support. But the question is, was it of any help? Not at all.

The reason is simple, American people, the Iranian and the rest of the world have been there and seen all before the Iraq war! No one in the world wants a new war, war means catastrophe, it destroys the human lives and dignity. They are only the war criminals who support a war against people, no matter where in the world.

It is our duty to stop the war criminals.

Tuesday, October 9, 2007

باز هم صحبت حمله نظامی و جنگ

درست هم زمان با گزارش آقای ابرادعی، ریاست سازمان بین المللی انرژی اتمی، مبنی بر همکاری ایران با این سازمان و موضعگیریهای شدید و مخالفت مسکو و پکن در قبال بحث بر سر صدور قعطنامه سوم تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل قبل از گزارش تکمیلی آقای البرادعی در ماه نوامبر، شایعات مبنی بر حمله قریب الوقع نظامی به ایران قوت گرفت، دوباره!
این تکرار بحث حمله نظامی من را متعجب نمیکند، این انتخاب همیشه برای واشنگتن وجود داشته است، اگرچه فکر میکنم که جسارت کاخ سفید و شرایط دست زدن به چنین کاری طی 4 سال گذشته بسیار در نوسان بوده است. اما چیزی که من را متعجب میکند و به فکر فرو میبرد آلت دست و بی اختیار بودن ایرانیان خود سیاسی خوانده مخالف جمهوری اسلامی خارج از کشور در قبال این صحبتها و تحرکات سیاسی قدرت های جهانی در بازیهای سیاسی خود در مقابل جمهوری اسلامی است.
بعد از آنکه به واسطه مخالفت جدی روسیه وچین امریکا ناچارا با تاخیر 2ماه برای از سر گیری مذاکرات بر سر قعطنامه سوم تحریم ایران در شورای امنیت موافقت کرد، برای حفظ فشار دیپلماتیک بر تهران از فرانسه و متحدین غربی خود کمک گرفت. در این راستا از قول منابع اگاه! اما بدون نام! گزارشات طرحهای حمله نظامی هم در رساناهای گروهی منتشر شد!
خائنین سیاسی فارسی زبان هم به عنوان عروسکهای خیمه شب بازی بکار گرفته شدند، همه میدانیم که خائنین سیاسی چه کسانی هستند، تک تک افرادی که برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود به دنبال تحمیل جنگی خانمان سوز بر مردم و کشور ایران هستند.

Monday, October 1, 2007

مردم ایران شاهد و قاضی عملکرد سیاستمداران خائن و وطن فروش خواهند بود

نگاهی به وضعیت حال حاضر در منطقه خاوره میانه، حضور نیروهای غربی به رهبری امریکا در دو کشور همسایه ایران و فشار بر تهران برای تسلیم شدن در مقابل خواسته های قدرت های جهانی و خود فروختگان سیاسی، به اصطلاح ایرانی، خارج از کشور لازمه شناخت بیشتر ما، مردم، از افراد و گروههایی است که داعیه دلسوزی برای ایران و مردم را دارند.

این شرایط، در ذهن بی کفایت و عاجز به اصطلاح سیاست مداران سرنگونی خواه در تحلیل درست از اوضاع سیاسی ایران، منطقه و دنیا در 25 سال گذشته، این امید را بوجود آورده که میتوانند از این فرصت استفاده کرده، تمام ناتوانی، نااگاهی و بی کفایتی سیاسی خود را پنهان و خود را به عنوان به اصطلاح فرد سیاسی به دنیا بفروشند، نسل جوان و مردم هشیار ایران را هم در این به خیال باطل خود آب گل آلود بدون تاثیر به مانند مردم افغانستان و عراق بنگرنند. به همین منظور تمام تخم مرغهای سیاسی خود را در سبد جنگی خانمان سوز برای مردم و کشور ایران قرار داده اند.

امروز فرقه ها و گروههای ایرانی وابسته و زنده به چتر حمایتی قدرت های خارجی برای بقای سیاسی خود از هیچگونه خیانتی به ایران و مردم رویگردان نیستند همانطور که در 25 سال گذشته نبوده اند.مجاهدین به سرکردگی رجوی یکی از این گروههاست. در ظاهر سر خود را در برف فرو برده و با این تصور که میتواند در پشت شعار مبارزه با جمهوری اسلامی مقاصد زد مردم و ایرانی خود را مخفی، و جنگی خانمان سوز از نوعی که مردم عراق و افغانستان با پوست و خون خود آن را لمس میکنند را برای مردم ایران رقم زند، زهی خیال باطل. زهی خیال باطل که بتوان از منطقه حفاظت شده(گرین زون) توسط قدرت خارجی در تهران بر مردم شریف و آگاه ایران حکومت کرد!

اما همین نکته که فردی سیاسی یا غیر سیاسی خود را در شرایطی قرار دهد که ناچارا تمامی تخم مرغهای خود را در یک سبد بگذارد کافیست که به بلاهت فرد پی برد. اوضاع سیاسی ایران و منافع مردم و این کشور خیلی با ارزشتر از زندگی سیاسی بی کفایتان که خود را در چنین شرایطی قرار داده اند خواهند بود.
در این خطرناکترین شرایط کشور شاید در یک قرن گذشته، این مردم و تاریخ خواهند بود که در مورد عملکرد افراد، گروه های سیاسی و فرقه های مذهبی مانند مجاهدین قضاوت خواهند کرد.