Friday, October 31, 2008

انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا


انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 امریکا در راه است، نظرسنجی ها نشان می دهند که سناتور باراک اوباما به مقدار 8 تا 11 درصد از رقیب جمهوری خواه خود-جان مکین-جلوتر است.


سناتور اوباما، در طول مبارزات انتخاباتی خود، همیشه از تغییر در سیاستهای داخلی و خارجی امریکا صحبت کرده است. او، از آمریکایی صحبت می کنه، که برای مردم آن برابری و عدالت بیشتر فراهم خواهد کرد. و از طرف دیگر، از آمریکایی که در انتخاب سیاستهای خارجی خود و برای حفظ منافع استراتژیک آن کشور، مذاکره و سازش با رقبای استراتژیک خود را، راهکار سیاست خارجی خود قرار خواهد داد، چیز دیگری هم از یک حقوقدان با هوش، مثل اوباما انتظار نیست.


در مقابل، جان مکین، رقیب آقای اوباما از اعمال زور و قدرت نظامی برای دستیابی به هدفهای استراتژیک آمریکا صحبت می کند. بالاخره آقای مکین یک سرباز پیر 70 ساله است! فکر میکنم که به اندازه کافی از مکین گفتم، نتایج نظر سنجی ها هم همین پیغام رو دارد!


در هر صورت از زمان آغاز مبارزات انتخاباتی آمریکا، مردم آمریکا بشدت از سناتور اوباما حمایت کرده اند. این حمایت یک پیغام دارد، و آن این است که مردم از سیاستهای خشونت آمیز کشورشون در راه رسیدن به اهداف استراتژیک خسته شده اند. آنها بخوبی از چهره بد آمریکا در چشم مردم دنیا آگاه هستند، و خواهان اصلاح این چهره هستند. نتایج نظر سنجی ها گواه این مطلب است.


اجازه بدید امیدوار باشیم که حدس ما درست باشد، و انتخاب سناتور اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی داخلی و خارجی آمریکا باشد.



Sunday, October 26, 2008

The US Election


The 2008 US election is under way, and the polls' results are promising. Senator Barack Obama is in front of his republican rival by an average 9 to 11 percentage points.

Senator Obama has been talking about a new direction towards - both domestic and foreign - the policy making all along his campaign. He has promised more equality and fairness for the American people on the domestic front. And in regard to the international affairs, as a rational and pragmatic person - an obvious characteristic of an intelligent lawyer - he has been offering dialogue and compromises to the US' international rivals for solving challenges his would be new administration is facing.


On the other hand, his republican challenger - John McCain - has been talking about tougher actions to secure the US' international interests - after all, he is a 70 years old feeble solider. I think I have said enough about him. And the polls' results suggest the same thing!



Nonetheless, since the onset of the election campaign, American people - mostly the new young generation - have shown their support for the reconstruction of the badly disfigured US image, internationally. They did that by rallying behind Senator Obama. By doing this, they sent an encouraging message to the world that it reads; we are worry about our international status. The early polls' results reflect this message. Lets hope the rationale of the American people and the election of their intelligent candidate - Barack Obama - as the 44 president of the United States become the ultimate result of a historical turning point in the US domestic and international politics.


















Thursday, October 23, 2008

پایان تاریخ و آخرین مرد


پایان تاریخ و آخرین مرد، نام کتابیست از پرفسور فرانسیس فوکویاما-استاد روابط بین الملل(مطالعات پیشرفته) در دانشگاه جان هاپکینز واشنگتن. فوکویاما این کتاب را در سال 1989، در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق نوشت.

قصد این نیست که در اینجا، این کتاب را تجزیه و تحلیل کنیم، اما با توجه به اتفاقات و یا بهتر بگوییم، بحرانهای بین المللی حداقل 7 سال گذشته در دنیا، اشغال نظامی افغانستان و عراق توسط آمریکا و متحدان غربی آن، بحران اخیر در منطقه قفقاز و واکنش روسیه، و از همه مهمتر خطرات بلقوه که کشور و مردم ایران را تهدید می کنند، و نگاه فوکویاما در این کتاب- که اگر ریشه در تمام این بحرانها نداشته باشد- قطعا قسمت اعظم آنان را در بر می گیرد، بد نیست که نگاهی به این کتاب بیندازیم. این کتاب به 5 بخش تقسیم شده است و دارای 328 صفحه می باشد، و همانطور که در بالا اشاره کردم قصد تجزیه تحلیل آن را ندارم، اما خواندنش را به علاقمندان به سیاست جهانی توصیه میکنم. کتاب به زبان انگلیسی است و از ترجمه شدن و یا نشدن آن اطلاعی ندارم.
و اما دلیل نوشتن از این کتاب و پروفسور خوب ما چه بود؟ چندی پیش در ناحیه قفقاز، رئیس جمهور گرجستان-آقای سکشویلی-دستور حمله به اوستیای جنوبی-استان جنوبی و همرز با روسیه- را صادر کرد، بلافاصله روسیه با قدرت نظامی کاملا برتر به این حمله پاسخ داد، نیروهای نظامی گرجستان را قلع و قمع کرد، بنادر حساس و استراتژیک گرجستان را اشغال کرد، تا 30 کیلومتری پایتخت گرجستان-تفلیس-پیشروی کرد و خواستار برکناری سکشویلی شد. علاوه بر اینها استقلال استان اوستیای جنوبی و دیگر منطقه مورد اختلاف- آبخازیا- را هم به رسمیت شناخت. اما، تمام اینها موضوعاتی نبود که به این سادگی شروع شده باشد و به همین سادگی هم تمام شود.
اینجاست که پای پروفسور خوب ما و نگاه ایشان در این کتاب وارد این بحران می شود. البته می توان رد پای نگاه پروفسور را در پشت دیگر بحرانهای اشغال افغاتستان و عراق هم دید. و از همه مهمتر پتانسیال بحران برای مردم و کشورمان ایران هم به اینها اضافه خواهد شد.
خلاصه نگاه پروفسور فوکویاما این است که بعد از بیش از 40 سال جنگ سرد که در واقع جنگ ایدئولوژیک غرب و شرق بر سر اداره کشورها بود، از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دیگر رقیبی در مقابل جهان غرب وجود ندارد و سیستم حکومتی لیبرال-دمکراسی باید که در کل جهان حاکم شود. اما، فکر میکنم مشکل پروفسور عزیز ما از جایی شروع می شود که سیستم حکومتی لیبرال-دمکراسی را با نظام اقتصادی بازار آزاد-Laissez-faire-مخلوط می کنند.
در اینجا، پرفسور، موفقیت نظام اقتصادی غرب و یا همان اقتصاد بازار آزاد و یا چیزی که امروزه بنام اقتصاد گلوبال شناخته می شود را به داشتن حکومتهای دمکرات ربط می دهند، اما، از موفقیت برای که، چیزی نمی گویند؛ موفقیت معدود افراد و یا شرکتهای چند ملیتی، که در مقابل منجر به نابودی اقتصاد کشورهای جهان سوم و یا کشورهای در حال توسعه و گرسنگی میلیاردها انسان در سراسر جهان شده است.
و از طرف دیگر ادامه می دهند و حکومتهای مستبد حاکم بر کشورهای بلوک شرق در طول جنگ سرد را دلیل عقب ماندگی و نهایتا فرو پاشی آنها اعلام می کنند. و دلیل آن را بنوعی مربوط به آگاهی شهروندان آن کشورها و نیاز مردم آن کشورها رو به آزادی در انتخاب و داشتن حکومتهای دمکرات، معرفی می کنند. و باز اینجا، آزادی، دمکراسی و حقوق فردی شهروندان یک کشور را با آزادی عمل کرد اقتصادی مخلوط می کنند.
بنظر من این نگاه، نقش تایین کننده ای در پایه گذاری سیاستهای خارجی ایالات متحد آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشته است. بحث دمکراتیزه کردن منطقه خاور میانه و حضور نظامی در این منطقه با اشغال عراق، از این نو نگاه سرچشمه می گیره.
پیشنهاد ایشون همان تبدیل دنیا به بازاری آزاد برای سرمایه، سرمایه گذاری و نهایتا سرمایه داران است و با توجه به این نگاه بود که پروفسور ما از اشغال عراق توسط آمریکا حمایت کردند.
اما بعد از زمین گیر شدن آمریکا در عراق و فاجعه انسانی پدید آمده در عراق، نظر ایشون تغییر کرد و دیگه از حضور امریکا در عراق حمایت نمی کنند. و اما جالبتر اینکه، بعد از درگیری روسیه و گرجستان که تقریبا منجر به اشغال نظامی گرجستان توسط روسیه شد، آقای پروفسور در مقاله ای که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد می نویسند که "آقای پوتین و برو بچه های ایشون تلاش کردند که نظر 20 سال پیش ایشون رو باطل اعلام کنند."
در زمان انتشار مقاله، من به ایشون نوشتم و خواستم که همین الان و بدون معطلی بگن که با آقای "پوتین و برو بچه های ایشون چکار باید کرد و چطور جلوی آنان را بگیریم؟!"، و اگر جوابی ندارید (!) که من مطمئن هستم که ندارید(!) باید اعتراف کنید که 20 سال پیش اشتباه کردید، و پایان تاریخ را اشتباه دیدید!
چرا اینکارو کردم؟ چون باید میدونست که اشتباه کرده؛ با نظر ایشون، آمریکا باید بعد از افغانستان و عراق، سرش رو مینداخت پایین و میرفت همین بلا رو سر مردم و کشور ما، ایران میاورد!
















Thursday, October 16, 2008

چرا عراق اشغال شد؟

برای جواب دادن به سوال، "چرا آمریکا عراق را در سال 2003 اشغال کرد؟" هفته ها تحقیق می کردم. این هفته جوابی رو که آماده کرده بودم تحویل دادم.

خیلی برام جالب بود که ببینم چه اهداف و دستهای پنهانی پشت پرده این اشغال بوده است. این اهداف مخلوطی از هدفهای استراتژیک آمریکا به عنوان منافع ملی این کشور و اهداف شخصی بعضی از افراد صاحب قدرت و با نفوذ در آمریکا بوده است. پرداختن به تمامی این هدفها و منافع در اینجا امکان پذیر نیست و تنها به چند مورد کلیدی، قبل از اشغال اشاره می کنم.

مهمترین نکته این است که آقای پل اونیل(اولین وزیر خزانه داری آقای بوش) گفته اند که حمله نظامی به عراق در اولین جلسه اعضای ارشد دولت آقای بوش در تاریخ 30 ژانویه سال 2001 مطرح شده بوده است.(1)
بعد از آن سناتور مارک دی تون(مینسوتا) در جلسه کمیته سنای آمریکا که در جهت بررسی صلاحیت خانم کاندالیزه رایس برای پست وزارت خارجه تشکیل شده بود، از ملاقات خودشون با خانم رایس در ماه اکتبر 2002 قبل از اینکه استفاده از نیروی نظامی در مقابل عراق در مجلس به رای گذاشته شود می گویند که: "من دوست ندارم که بمن دروغ گفته بشه ... این اشتباه است ... غیر دمکراتیک است ... غیر آمریکایی است ... و این خطرناک است."(2) ایشون در مورد اطلاعاتی که خانم رایس در مورد صدام حسین و عراق بهشون داده بوده صحبت می کنند.
آقای پل ولفویتز(معاون آقای رامسفلد، وزیر دفاع آن زمان آقای بوش) هم می گویند که "سلاح کشتار جمعی، هرگز اولین دلیل حمله به عراق نبوده است"(3). این قضیه رو جالب می کنه، چون اون موقع باید بگن، پس دلیل چی بود؟!
آمریکا تقریبا 4% جمعیت دنیا را دارد، با این جمعیت این کشور 25% تولید نفت خام دنیا رو مصرف می کنه. در سال 2004، آمریکا روزانه 19 میلیون بشکه نفت را مصرف می کرده است. این مقدار در سال 2006 به 16 میلیون کاهش یافته، 10 میلیون از این مقدار(یا بیش از 60% مصرف) را از خارج تامین می کند.(4) این وابستگی به نفت، نفت را به یکی از پارامترهای استراتژیک سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز تبدیل کرده است.
این پارامتر، در کنار سیستم اقتصادی متکی بر سرمایه و بازار آزاد، شرکتهای نفتی عظیم و چند ملیتی را به غولهای بی شاخ و دم تبدیل کرده است. و هر کس بنوعی ارتباطی با این غولها داشته باشد، هم می تواند که ثروتمند باشد و هم پر قدرت. حالا نکته جالب اینجاست که آقای بوش از اواخر سال 1980 تا اوایل 1990 سالها عضو مدیران شرکت نفتی هارکن بوده اند. آقای بوش تنها نیستن، آقای دیک چنی معاون ایشون هم در سالهای 1990 مدیر عامل شرکت هالیبرتن بوده اند که در آمدی بیش از 50$ میلیون برای ایشون داشته، خانم رایس هم قبلا عضو هیت مدیره شرکت عظیم نفتی شورون بوده اند.(5)
موضوع جالبتر می شود، وقتی که می بینیم لابی(گروهی که برای تاثیر گذاری بر قوانین و سیاست مداران فعالیت می کند) شرکتهای نفتی به رقابتهای انتخاباتی آقای بوش در سال 2000،1.8$ میلیون و در سال 2004، 2.5$ میلیون کمک مالی می کند.(6)

این اطلاعات و شرایط امروز منطقه خاور میانه و کشورمان ایران، تهدیدات بر علیه کشورمان، باید که یک ایرانی وطن دوست و نگران مردم و کشورش را بفکر فرو ببرد. حداقل من رو وادار به فکر کردن می کند.
1.Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 1

2. O’Huallachain, D. L, Forrest Sharpe, J. 2005. Neoconned Again: Hypocrisy. p. xvii

3. Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 27

4. Leech, Garry. crude interventions. 2ed. New York: Zed Books, 2006. p. 1

5. Leech, Garry. crude interventions. 2ed. New York: Zed Books, 2006. p. 2

6. Fawn, Hinnebusch. 2006. The Iraq War: Causes and Consequences p. 29