Saturday, August 23, 2008

قهرمان یا تروریست؟

ظاهرا چند روز پیش سالگرد ترور فردی بنام اسدالله لاجوردی(برای مخالفین سیاسی جمهوری اسلامی، قاتل و جلاد سالهای سیاه 60، و برای حامیان جمهوری اسلامی فردی با ایمان و قهرمان) بدست شخصی بنام علی اکبر اکبری، عضو فرقه رجوی بود. دلیل انتخاب این موضوع، برخورد طرفین بالا با این سالگرد بود. جمهوری اسلامی، این را فرصتی یافت که در شرایط موجود بین المللی-فشارها و متهم کردن جمهوری اسلامی به حمایت از تروریزم برای اهداف سیاسی-خود را مظلوم و قربانی ترور قلمداد کند، و نه حامی آن. و از طرف دیگر اما مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور از این ترور بنام حرکتی انقلابی یاد کرده، و عامل آن را قهرمان انقلابی معرفی کردند. فکر میکنم ایراد کشور و مردم ما نداشتن تعریف درست از واژهاست. زمانی که یک فرد تروریست، یک محفل تروریستی، یک فرقه و یا گروه مذهبی تروریستی به خود اجازه میدهد که در نقش شاکی، دادستان، قاضی و مامور اجرای حکم اعدام ظاهر شود، یکجای کار ما ایراد اساسی دارد، آن فرهنگ ماست. البته مایلم امیدوار باشم که این فرهنگ متعلق به نسل گذشته ما بوده باشد. علاوه بر این کوچکترین فرقی مابین، برای مثال این آقا-لاجوردی- و آن آقای تروریست نیست، چرا که هر دو در جایگاه مشابه مخالف ایدئولوژیک خود را دشمن میدانند و بخود اجازه حذف فیزیکی آن را میدهند. در این مورد بخصوص، من میدانم که میتوانم علی اکبر اکبری را بجرم قتل، محاکمه و از دادگاه تقاضای مجازات وی را داشته باشم، اما برای محاکمه و مجازات اسدالله لاجوردی و امثالهم نیاز به مدارک مستند دال بر نقش وی در جنایت و قتل خواهم داشت. اینگونه برخورد، در کشورهای آزاد دنیا-که اکثر هموطنان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی زندگی میکنند، حکومت قانون نامیده می شود.
من خواهان حکومت قانون در فردای ایران هستم.

Wednesday, August 20, 2008

زنان نویسنده ایران نیازی به حمایت سیاسیون بازنشسته خارج از کشور ندارند

اخیرا کانون نویسندگان ایران انتخابات هیئت دبیران خود را برگزار کرده است و فرقه رجوی در خارج از کشور واز زبان فردی بنام مصداقی-که خود را زندانی سیاسی سابق مینامد و به شکل معجزه آسایی (بخوانید مشکوکی، زیرا تنها افرادی از آن کشتار جان سالم بدر بردند که حاضر به توبه و قبول سر سپردگی جمهوری اسلامی کردند) از کشتار زندانیان سیاسی سالهای 60 جان سالم بدر برده اند- به کانون، انتخابات و ترکیب اعضای دبیران آن، حمله کرده است. این حمله را اما باید در قالب موضع گیریهای سیاسی داخل و خارج از کشور بررسی کرد.
این فرد-مصداقی- نمیتواند خشم خود را از روشهای متداول امروز، روش انتخاب آزاد و دمکراتیک-و البته مستقل- در انتخابات کانون و جدای از هر گونه روشهای کپی برداری شده و تزئیناتی خارج از کشور، پنهان کند و بی مهابا به اعضای کانون میتازد. خود این فرد و نظراتش اهمیت چندانی ندارند، چیزی که مهم است اما تفاوت موضع گیری فرقه رجوی- مبارزه با جمهوری اسلامی و با قدرت نظامی(که البته بخوانید قدرت نظامی خارجی-آمریکا) با موضع گیری فعالین داخل کشور که اعتقاد به مبارزه با روشهای مستقل و متکی بر مردم داخل کشور دارند.

ایرادات به انتخابات کانون نویسندگان توسط این فرد، نه به منظور دفاع از حقوق زنان-چرا که زنان داخل کشور نیازی به حمایت اینچنین افراد و فرقه ایشان ندارند- بلکه گویای وحشت بیرون افتادن از گردونه تاثیر گذاری بر تحولات سیاسی داخل کشور میباشد. ایشان و فرقه متبوعشان خبر ندارند که از زمان حضور در عراق و همکاری با صدام حسین در جنگ بر علیه کشور ایران، دیگر نقشی در معادلات سیاسی کشور ایران ندارند. علاوه بر آن نسل جوان این کشور و در این مورد بخصوص زنان-و آن هم زنان مبارز و آگاه ایرانی در کانون نویسندگان- مسلما نیازی به کمک این چنین افرادی ندارند. قطعا این نویسندگان، حقوق دانان، دانشگاهیان، فرهنگیان، کارگران و دیگر اقشار این کشور و در کل مردم ایران هستند که سرنوشت سیاسی آن را رقم خواهند زد و نه بیگانگان.
بله، حق با خانم حاجی زاده است که بدرستی بیان میکنند
"فراموش نکنيد که کانون نويسندگان ايران نهاد صنفی نويسندگان مستقل ايران است که پس از چندين سال تهديد، اضطراب و گذر از موانع متعدد، نه با امکانات قدرقدرت‌ها و نه مطابق ذوق و سليقه‌ی قدرت‌های داخلی و خارجی دست به کاری شگرف زده و طبيعی است که در چنين شرايطی نتيجه انتخابات آن نيز تابع مقتضيات کنونی و درونی جامعه باشد. ترکيب هيئت دبيران نيز بر اساس آرای رای‌دهندگان است نه ملاحظات ديگر. و درک اين شرايط به‌درستی ميسر نيست مگر آن که از نزديک دستی بر آتش داشته‌ باشيم و منتظر نمانيم تا لقمه‌ی همه مسايل هنری، فرهنگی، سياسی، اجتماعی و غيره را اروپا و آمريکا برای ما بگيرند و ما آن را بی‌ چون و چرا قورت دهيم"

خانم حاجی زاده و دیگر اعضای محترم کانون نویسندگان ایران جایگاه ویژه خود را دارند، و اگرچه ایشان پاسخی به این فرد داده اند، شاید نوشته این فرد نیازی به پاسخ هم نداشت!

Friday, August 8, 2008

آهای بی بی سی، با ایران و مردمش شوخی نکنی!

دیروز یک خبری رو روی سایت بی بی سی فارسی دیدم که دهنم از تعجب باز موند.(البته شوخی کردم، همچین تعجبی هم نداشت آخه چون انگلیس همینجور الکی سالیانه صدها میلیون پوند خرج بی بی سی نمیکنه که!) اما خبر، این تروریست آدم کش-ریگی- رو که سر آدمها رو جلوی دوربین میبره که بتونه براش پول بگیره، راهزنی میکنه و آدمهای بی دفا رو به گلوله می بنده و باز فیلم میگیره که بتونه براش پول بگیره و بمب میگذاره توی کوچه و خیابون که باز بتونه براش پول بگیره رو آقا خطاب کرده بود. از این هم وقیح تر، درخواست یک تروریست رو گزارش کرده که از ایران خواسته با گروه تروریستش مذاکره کنه! باید از این آقایون و خانمهای خبرنگار سوال کرد که نظرشون در مورد بن لادن چیه؟ اون رو هم آقا خطاب میکنند؟ و بروند از آمریکا هم سوال کنند که نظرش در مورد درخواست مشابه ای از طرف بن لادن چیه؟ فکر میکنم ما ایرانیها باید به عناوین چنین گزارشاتی به عنوان زنگ خطر نگاه کنیم و توجه آقایون و خانمهای خبرنگار بخش فارسی بی بی سی (و یا بهتر بگم دولت انگلیس) رو به اینجور اخبار و حساسیت آن برای مردم ایران جلب کنیم. هیچکس نباید در محاسباتش در رابطه با مردم، کشور ایران و منافع ملی آنها دچار توهم و اشتباه بشه و خودش رو، رو در روی مردم ایران قرار بده!

Thursday, August 7, 2008

ایران و مردم، و یا جمهوری اسلامی، کدام مهمترند؟

چند هفته از ارائه بسته پیشنهادی غرب برای تعلیق غنی سازی اورانیوم توسط ایران میگذره و جمهوری اسلامی هنوز جواب واضح و روشنی به دنیا(5+1) نداده. یعنی خودش فکر میکنه که هم داده و هم نداده(!) یعنی چی؟ یعنی اینکه، چون میدونه که توان ایستادگی در مقابل عواقب احتمالی جواب رد مستقیم رو نداره: قطعنامه دیگری در شورای امنیت و تحریمات سخت تر- و یا از آن بدتر- فاجعه حمله هوایی به سایتهای هسته ای ایران که پتانسیل تبدیل شدن به هر چیز دیگه رو هم داره، رد نکرده. قبول هم اما نکرده. تنها کاری که کرده--من فکر میکنم--بازی برای خرید وقت بیشتر و امتحان طرف مقابل بوده. اینجاست که من رو به عنوان یک ایرانی مردم دوست و نگران منافع ملی ایران، نگران میکنه! چرا؟ چون در این وضعیت بسیار حساس و خطرناک منطقه و کشور ایران، درمقام تصمیم گیری در این مورد، هیچکس حق اشتباه محاسباتی در توان طرف مقابل رو نداره. خطوط قرمز و قدرت طرف مقابل کاملا روشن هستند. خطوط قرمز جمهوری اسلامی هم مشخص هستند. اما، امیدوارم جمهوری اسلامی هر چه زودتر به این واقعیت برسه که خطوط قرمز آن، لزوما خطوط قرمز مردم و کشور ایران نیستند!