Sunday, September 30, 2007

احمدی نژاد برنده بازی تبلیغاتی نیویورک

هفته گذشته، آقای احمدی نژاد برنده بازی تبلیغاتی نیویورک شد، ایشان باید تشکر مخصوص خود را از آقای بلینگر ریاست دانشگاه کلمبیا داشته باشند.
احمدی نژاد برای شرکت در نشست سالانه شورای امنیت سازمان ملل در نیویورک بود و در لیست برنامه های خود، دعوت شرکت در یک سمینار و جلسه پرسش و پاسخی از طرف دانشگاه کلمبیا را هم داشت. او در این جلسه شرکت، سخنرانی کرد و به سوالات پاسخ داد. آنجا بحث و تبادل نظر شد، نظرات موافق و مخالف مطرح شد، دست زدن هم به معنای تایید نظرات بود، اینها تمام مشخصات اینگونه جلسات در این سطح و در دانشگاه هستند. البته خندیدن به بخشی از صحبت های احمدی نژاد هم بود و اگرچه این یک رفتار استاندارد در این سطح نیست، اما هنوز میتوان آن را به دید اغماض نگریست.
اما رفتاری که قابل اغماض نیست، رفتار غیر آکادمیک آقای بلینگر ریاست دانشگاه بود که در سخنرانی مقدماتی خود احمدی نژاد را یک دیکتاتور سنگدل و کوچک خطاب کرد. اینجا، بحث درست یا غلط بودن نظر آقای بلینگر نیست، بحث تفاوت بین استاندارد آکادمیک در دانشگاه و بحث آمیانه کوچه و خیابان است. این رفتار آقای بلینگر کمک بزرگی به احمدی نژاد برای رسیدن به اهداف خود از مسافرت به نیویورک کرد و در عین حال بار دیگر بر این نکته تاکید گذاشت که مردم داخل کشور در راه مبارزه برای دستیابی به حقوق خود نیازی به اینچنین مدافعانی ندارند.
آقای احمدی نژاد برد خود را مدیون آقای بلینگر است.

President Ahmadi Nejad of Iran won the publicity stunt in New York

Last week, Presidet Ahmadi Nejad of Iran has won the publicity stunt in New York, he should offer his special thanks to the president of the Columbia University, Mr. Lee Bollinger.

Mr. Ahmadi Nejad was in New York to attend this year's United Nation General Assembly. In his busy schedules, there was an invitation by the Columbia University for a seminar like talks with questions and answers. He attended the seminar, talked and answered the questions. There were agreements and disagreements, these are the normal matters at the academic level talks in a university. There were also applauds, a normal standard, and laughs, not a normal standard but still liberal.

However, the un-academic and unconventional behaviour of Mr. Bollinger in his opening address by calling Mr. Aahmadi Nejad "a cruel and petty tyrant", was ordinary. This helped Mr. Ahmadi Nejad to achieve what he came for, it also proved the fact that these kind of advocates are of no use to the Iranian people in their struggle against so-called tyranny. Iranian people inside the country are very much capable of handling their political affairs.

Mr. Ahmadi Nejad owes his win to Mr. Bollinger.

Wednesday, September 19, 2007

Will President Ahmadi Nejad of Iran put his political ambitions before the People's lives and the country's national interests?

This week, the French Foreign Minister, Mr Kouchner has repeated the last option against Iran, War, the option that the president Bush has been saying all along.

His comment was in line with the reports came up weeks ago that the Pentagon (the US Defence Department) is drawing plans to attack not only the Nuclear Sites but an additional 2000 more targets inside Iran. Although his comment and the reports are nothing new, but the question is, does a time come when these talks become a reality? This is a question for 'Tehran' to answer.

I, however, try to answer the question to the best of my ability. Before that, we should be able to answer another question, why did the US come to the Middle East in the first place? In my opinion, there were many reasons including: the US-West economic recession in the late 1990's, China's economic growth at almost 10% or more a year, control over the energy resources in the region, security of Israel and the un-friendly and undemocratic regimes in the Middle East, Islamic Republic of Iran and its move toward the Nuclear power at the top.

Only the very first of these reasons has been met sofar, the US's economy has been in an acceptable 2.5%-4% growth in the last 6 years. But there is no good prospect for the rest yet.

All of the rest are the strategic interests of the United State and its allies like France in the Western world. Now, the question is that, is there any regime in the Middle East powerful enough to jeopardise these interests? My answer is, NOT AT ALL! This answer is also an answer to the earlier above question, does a time come when these talks become a reality?

Mr Ahmadi Nejad, what is your answer?

ایا جمهوری اسلامی ایران برای حفظ قدرت سیاسی خود جان و مال مردم و منافع ملی ایران را به خطر میاندازد؟

این هفته آقای کشنر، وزیر امور خارجه فرانسه بنوعی صحبت آقای بوش رءیس جمهور آمریکا مبنی بر روی میز بودن تمام انتخابها، حمله نظامی به ایران را تکرار کرد.
صحبتهای ایشان هماهنگ و همزمان با خبرهایی مبنی بر طرحهای گسترده نظامی توسط پنتاگون(وزارت دفاع امریکا) برای بمباران تاسیسات هسته ای و همچنین نظامی ایران بود. این صحبتها و آن گزارشات طرحهای نظامی امریکا در واقع چیزی جدید و دور از انتظاری نیستند. تنها این سوال باقی میماند که آیا زمانی خواهد رسید که این فشار تبلیغاتی و جنگ روانی در واقع عملی شود؟ جواب این سوال را تهران باید بدهد.
من تلاش میکنم در حد توان جوابی به این سوال بدهم. خوب، قبل از آن باید جواب این سوال را بدهیم که، امریکا به چه منظور و یا منظورات به منطقه خاور میانه وارد شد؟ من شخصا دلایل و اهداف مختلفی برای این حرکت میبینم، از جمله: رکود اقتصادی امریکا و غرب در اواخر دهه 1990، رشد اقتصادی سرسام آور چین، حدود 10% و گاهی بیشتر در سال، کنترل منابع انرژی منطقه، امنیت اسراءیل و حکومتهای غیر دمکراتیک منطقه، مهمترین آنها، ایران و قدرت هسته ای شدن چنین حکومتی در منطقه. حال، از تمامی این اهداف در طول 6 سال گذشته، امریکا تنها به اولین آن(رکود اقتصادی) دست یافته، امریکا رشد اقتصادی قابل قبولی بین 2.5%-4% دارد، ولی امروز شواهد موجود در عراق و منطقه برای دست یابی امریکا به دیگر اهداف اولیه چندان امیدوار کننده نیستند.
دیگر اهداف امریکا، اهدافی استراتژیک و حیاتی برای منافع مردم این کشور و هم پیمانان غربی امریکا از جمله فرانسه میباشند، ایا حکومتی در منطقه خاور میانه این قدرت را دارد که این منافع را به خطر بیندازد؟ جواب من این است، ابدا!
این جواب، جواب سوال بالا هم هست، فشار های تبلیغاتی و جنگ روانی اگر لازم باشد به واقعیت تبدیل خواهد شد!
جمهوری اسلامی ایران، جواب شما چیست؟

Wednesday, September 12, 2007

یادداشت روز

نگاهی به توافق آژانس بین الملی انرژی هسته ای و جمهوری اسلامی ایران
سازمان بین المللی انرژی هسته ای و جمهوری اسلامی ایران بر سر جدول زمان بندی جهت رفع ابهامات موجود در عملکرد ایران به توافق رسیدند. این توافق واکنشهای مختلفی را از جانب کشورهای درگیر در مسئله هسته ای کشورمان به همراه داشت، واکنش واشنگتن در راس این کشورها از اهمیت خاصی بر خوردار است.سخنگوی کاخ سفید با احتیاط کامل ضمن مثبت خواندن این توافق بر کافی نبودن آن اشاره کرد. البته این واکنشهای رسمی و معمول همیشه با کلماتی از این دست همراه هستند، حرکت در مسیر درست، قدم مثبت، حرکت دلگرم کننده ...، دلیل کاملا روشن است، امریکا تنها ابر قدرت جهان با مسولیت های همراه آن است، اولین اولویت حفظ منافع ملی مردم و کشور امریکا و بعد از آن هم پیمانان استراتژیک خود.
حال سوال بسیار ساده در مقابل تهران این است که آیا پر رنگی خطوط قرمز امریکا را میشناسد و یا اینکه چشمانی با مشکل کور رنگی دارد! امروز، مفیدترین عضو بدن برای یک ایرانی چشم است و اگر شکی در بینایی و یا کور رنگی چشمانمان داریم باید در اولین فرصت جشمانمان را امتحان و مشکل را بر طرف کنیم. مشکل کور رنگی علاوه بر ندیدن مشکلات بین المللی برای دیدن مشکلات داخلی ایران هم مضر است.شاهد رفتارهای نامناسب یک ساله گذشته با مردم در ایران بودن، این شک که بیماری کور رنگی در ایران شایع شده است را قوت میدهد.
به عنوان یک ایرانی نگران حقوق بشر و دمکراتیک مردم کشورم، سلامت جانی و مالی این مردم شریف و منافع ملی کشور به تک تک افراد دارای مسولیت سیاسی و قضایی ایران توصیه میکنم که در اولین فرصت چشمان خود را آزمایش کنند!




Thursday, September 6, 2007

Mr Rafsanjani, time is running out, Iranian people and the country are in great danger

Hashemi Rafsanjani the most powerful figure, at least as I see it, in the Islamic Republic of Iran is in the spot light again! He, now, holds two of the most powerful political positions in the country, head of the Expediency Council and the Assembly of Experts.

The man has been elected to the chair of the powerful Assembly of Expert. The body which checks the quality of the spiritual leader and his appointment in the country. Another word, it is the heart of the Islamic Republic of Iran.

After his election last week, he reiterate his earlier offer to talk and negotiate with the West over the Iran's Nuclear standoff, he was talking at the Friday's prayer in Tehran. While I, as an Iranian, am in favor of talks and negotiation in a peaceful manner to solve the remaining issues with the World, I would like to bring some points to his attention.

Mr Rafsanjani, Iranian people deserve to have their human rights be respected, it is long overdue. Plus, Iranian people are mostly young, highly educated and are aware of the political situation inside the country, they know democracy and their democratic rights, they demand these rights. They are also aware of the political situations in the Middle East and the neighbouring countries, the dangers that threatening them and their country. When you offering talk and negotiation over the Nuclear Issues to the world's powerful, and ignore the Iranian people demands, it implies that you ignore the power of people, you must not!

It is a fatal mistake by a politician to ignore the people's demands!



آقای رفسنجانی وقت بسرعت میگذرد، مردم و کشور در خطرند
آقای هاشمی رفسنجانی روی صحنه میاید.
این هفته،پر قدرت ترین سیاست مدار جمهوری اسلامی، یا حداقل چیزی که من میبینم، با انتخاب به ریاست مجلس خبرگان بیش از پیش بر قدرت خود افزود.
در اولین فرصت بعد از انتخاب، هاشمی رفسنجانی پیشنهاد قبلی خود مبنی بر مذاکره با غرب بر سر مشکلات هسته ای را بار دیگر تکرار کرد. با توجه به اینکه من شخصا از مذاکره و حل اختلافات به شکل مصالمت آمیز حمایت میکنم و این را بهترین روش برای حفظ امنیت جانی و مالی مردم و کشور میدانم، اما اینجا مایلم نکاتی را برای آقای رفسنجانی بیان کنم.
آقای رفسنجانی، مردم ایران اکثرا جوان، تحصیل کرده، آگاه به شرایط سیاسی داخل کشور و آشنا با حقوق بشر و دمکراتیک خود هستند. این حقوق را طلب میکنند. علاوه بر اینها، آنان به شرایط سیاسی منطقه، کشورهای همسایه و خطراتی که آنان و کشور ایران را تهدید میکند هم کاملا توجه دارند. بنابر این وقتی که میشنویم شما اینچنین به کشورهای پر قدرت جهان پیشنهاد مذاکره میکنید و در عین حال به خواستهای این مردم شریف، صبور و با هوش بی توجه هستید پیغام بدی به همراه دارد، قدرت مردم را دست کم گرفتن! شما و هیچ شخص دیگری در ایران نباید مرتکب چنین خطای محاسباتی شود.
دست کم گرفتن قدرت مردم، بزرگترین خطای یک سیاست مدار خواهد بود.

Wednesday, September 5, 2007

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان




پس از گردهمايي هاي مکرر و پيگير و مبارزات فعالان حقوق زنان روز ، تعيين 25 نوامبر(5 آذر) هرسال ، به عنوان روز جهاني مبارزه با خشونت به مجمع سازمان ملل پيشنهاد داده شد و سرانجام مجمع عمومي سازمان ملل اين روز را به عنوان (روز جهاني مبارزه با خشونت عليه زنان ) پذيرفت و در واقع اعلام اين روز ، اذعان به وجود خشونت بر زنان در جهان است .
کوفي عنان ، دبير کل سازمان ملل به مناسبت روز بين المللي حذف خشونت عليه زنان گفت : خشونت عليه زنان تفکري است که هنوز بسيار عادي وعميق است و خشونت برزنان را قابل قبول مي داند .خشونت عليه زنان به گونه اي گسترده است وزنان با تبعيض ونابرابري در حقوق وزندگي روز مره خود در سراسر جهان روبرو هستتد .خشونت عليه زنان چه در حوزه عمومي وچه در حوزه خصوصي باعث آسيب هاي جسمي ، رواني ، جنسِي واقتصادي زيادي گشته است .قرن هاست ، خشونت هاي مستمر و همه گير و به طور روز افزون "سازمان يافته" فرصت هاي بسياري را از زنان در رسيدن به حقوق برابر گرفته است. فرآيند خشونت يکي از دلايل جدي ناتواني زنان است ودر واقع خشونت که اشکال مختلفي و مرتبطي دارد به ابزاري براي حفظ موقعيت وتقويت فرمان برداري زنان از مردان تبديل شده است.
بيشترين خشونت ها در خانه که محلي براي آرامش ومهر است صورت مي گيرد و شايع ترين وخاموش ترين شکل خشونت است . آزارهاي رواني تحقير زنان ، رفتار هاي اقتدار گرانه وحملات فيزيکي بر زنان ودختران با اين هدف اعمال مي شود که اعتماد به نفس وتوانايي زنان و دختران را از آنها سلب وآنان را ناتوان سازد و مقاومت در برابر اين اعمال خشونت ها گاه بر تعداد زنان ودختران فراري مي افزايد.زنان ودختران ازخانه که محل امني براي آنها نيست مي گريزند وبه خيابان ها که محلي ناامن تر است پناه مي برند ودر مدت کوتاهي زير عنوان "دختران فراري " نام مي گيرند و در خشونتي نظام يافته حتي رسانه هاي رسمي مان از آنان "او يک فرشته بود " هايي مي سازند تا خشونت را متوجه قربانيان آن کنند.
فرخنده برکسه عضو انجمن حمايت از حقوق کودکان درميز گرد 23 آبان (فرار به خاطر لباس هاي رنگي) گفت : روزانه بين 25 تا 60 دختر به کانون اصلاح تربيت مي آيند . از دختر 14 ساله اي مي گفت که ادعا داشت 300 سال دارد ودر برابر تعجب مددکاران مي گفت به اندازه 300 سال به من تجاوز شده است . مادرم براي خرج اعتيادش مرا مي فروخت .نمونه ديگر دختر 17 ساله است که به زور به عقد پيرمرد 70 ساله در آمده است . دخترک به طور مداوم مورد آزار واذيت خانواده شوهرش بود وپيرمرد هنگام بر قراري رابطه جنسي با او در دهانش مدفوع مي کرد . چه کسي مي تواند به اين دختر بگويد تو با کسي رابطه برقرار نکن وفرار نکن ؟نمونه ديگر دخترکي که با پسري رابطه داشت توسط پسر به بيابان برده شده ومورد تجاوز گروهي قرار مي گيرد . دخترک با تيپ پسرانه وتراشيدن موي اش در خيابان ها کفش واکس مي زد .صدها مورد هولناک ديگر دراين جامعه رخ مي دهد که گزارش نمي شود وتوسط خانواده ها پنهان نگاه داشته مي شود . نگاه کنيم به نمونه هاي ديگر مردي که همسرش را مي فروخت ( شرق 11 مهر)مرد معتاد 22 ساله اي بنام جواد ، چند ماه پس از ازدواج با دختر 19 ساله اي ، براي تامين مخارج اعتيادش اورا وادار به خود فروشي مي کرد .ليلا همسر اين مرد در باز جوئي گفت : سه ماه بعد از ازدواج ، جواد مرا مجبور کرد که با مردان غريبه رابطه بر قرار کنم . اومرا به خيابان هاي شمال شهر مي برد و مجبور مي کرد تا سوار خودروهاي مدل بالا شوم . در روز حادثه ناصر يکي از مشتريان شوهرم که با دادن 50 هزار تومان مرا اجاره کرده بود شروع به آزار من کرد شوهرم با ديدن صنحه آزارمن او را با ضربه چاقو به قتل رسانيد . ( تهران)اغفال ، زنداني ، سرانجام سرنگوني در چاه ( 13 مهر شرق ) اين قصه نيست اتفاقي است که در رفسنجان رخ داده است .مردي پس از اغفال دختري اورا به خانه خود برده وپس از چند روز اورا به قتل مي رساند دختر زنداني به قصد فرارازبلندي سقوط مي کند . مرد اورا با پاي شکسته داخل گوني انداخته وبا موتورسيکلت به يکي از روستاهاي اطراف برد ه وداخل چاهي مي اندازد . خواستگار به صورت دختر مورد علاقه خود اسيد پاشيد ( شرق 16 آبان)جواني به نام احسان دانشجوي سال دوم پزشکي به خواستگاري دختر هم دانشکده اي خود ميرود وپس از شنيدن جواب رد تصميم به انتقام مي گيرد وبه روي دختر اسيد مورد علاقه خود اسيد مي پاشد . دخترازناحيه سر وصورت دچار سوختگي مي شود . در يک ماه گذشته اين پرونده چهارمين پرونده اسيد پاشي در تهران است .اين جرم در حالي درميان جوانان به صورت اپيدمي شدن است که حقوق دانان معتقد هستند مجازات اين جرم با نوع جرم تناسب ندارد .ده ها پرونده اسيد پاشي در شعبه اجراي احکام دادسراي جنايي تهران است که با مشکل تعيين حد جراحت امکان قصاص وجود ندارد .( تهران )خواستگار مزاحم (شرق 10 آبان)خواستگار پس از شنيدن جواب رد از دختر تصميم به انتقام گرفته وبا ايجاد مزاحمت وتهديد به اسيد پاشي به آزار واذيت مي کند . اين مرد صاحب رستوران است وبا هم دستي کارگران خود شبها بين ساعت 12 نيمه شب تا دو بامداد ، تلفني دختر را تهديد مي کرد . اين مرد مي گويد با توجه به موقعيتم فکر نمي کردم جواب رد بشنوم ! ( تهران)مردي خواستگارش را کشت ( شرق 9 آبان) مرد 54 ساله اي به خاطر پيشنهاد ازدواج زن 70 ساله اي ، اورا کشت . مرد پس از دستگيري گفت : حدود 7 ماه پيش بامقتول آشنا شدم وبا او رابطه داشتم روز حادثه از من خواست که با او ازدواج کنم من نپذيرفتم . او يک سيلي به من زد من عصباني شدم سرش را به چارچوب کوبيدم ويک ملافه روي سرش انداختم واورا خفه کردم .طلا هايش را برداشتم وگريختم . ( تهران)مرد پس از کشتن همسرش جسد را در يخچال پنهان کرد (8 آبان شرق )محمد 22 ساله پس از دستگيري گفت : يک ماه پيش با اکرم که 21 سال داشت ازدواج موقت کردم . اکرم بيشتر اوقات بدون اجازه من بيرون مي رفت ودر برگشت از من مواد مخدر مي خواست وما باهم ديگر مي شديم چون نمي توانستم يک ميليون تومان مهريه اورا تهيه کنم واز او جداشوم اورا به قتل رسانيدم وبراي اينکه بو نگيرد جسد اورا داخل يخچال جاسازي کردم . ( کرج )داد وفرياد دختر ربوده شده باعث نجات وي شد (5 آبان شرق )دوپسر جوان با سوار کردن زني قصد ربودن اورا داشتتند که با دادوفرياد دختر مامورين گشت زني متوجه شدند وپرايد را متوقف کردند محسن که راننده پرايد بود فرار کرد وپسر دوم گفت : که نقشه دزديدن دختر را محسن طراحي کرده بود تحقيقات براي انگيزه ربودن دختر دارد ( تهران) جوان 20 ساله نامادري 19 ساله اش را با روسري خفه کرد (1آبان شرق )سارا که 19 سال داشت با مردي که 35 سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرد . تفاوت سن سارا با همسرش موجب اختلافات بسياري درخانواده وفرزندان همسرش گشت .پسر 20 ساله همسر سارا به قتل اقرار کرد وگفت : من با سارا هميشه اختلاف داشتيم روز حادثه من قصد داشتم به کبوترهايم دانه بدهم که با سارا درگيري به وجود آمد اوبراي پايان دادن به در گيري به اتاق رفت و گوشه اي نشست من به دنبال او رفتم کنترلي بر رفتارم نداشتم گلويش را فشار دادم تا بي حال شد روسريش را به دور گردنش پيچيدم تا خفه شد وبراي اينکه موضوع را خودکشي نشان بدهم طنابي دور گردنش انداختم واورا حلق آويز کردم واز پنجره خارج شدم . (قوچان)
ادامه دارد .......زيگورات

من در تبعیدم

مطلب زیر توسط دوستی با ای میل به دست من رسیده، ضمن تشکر از ایشان بدون کم و کاست روی سایت گذاشتم.

من در تبعيدم

می توانم بگویم نخستین دوره‌ی تبعیدم در ایران آغاز شد. به انزوا کشاندن، به حاشیه راندن و حذف ما، سیاست هر دو رژیم بود.
روشن بود که رژیم اسلامی هم آزادی‌های به‌دست آمده را برنمی‌تابد. با خیزش مردم و انقلاب ۵۷ درهای دانشگاه‌ها به روی مردم باز شده بود.همه ی تشنه‌ی آزادی و دگرگونی بوداند .
امروز رژیم با جرثقیل گروه گروه، زن و مرد را به بالای دار می کشد و در میدان‌ها نمایش اقتدار می دهد. آن زمان روی جرثقیل دانشجویان دختر و پسر با هم تئاتر خیابانی اجرا می کردند و مردم می ایستادند تماشا. سعید سلطانپور تجربه‌های درخشان تئاتر مستندش را در چنین فضایی آغاز کرد. هزاران هزار تماشاگر، زن و مرد و کودک، کسانی که تاکنون پایشان به سالن تئاتر باز نشده بود، می آمدند و چفت هم می نشستند به تماشای یکی از تجربی ترین تئاترهای زمانه‌شان. قلم و کاغذ و ضبط صوت و دوربین برمی‌داشتند،
اندیشه‌ی انتقادی و روشن‌گرانه می بایست حذف می شد. "انقلاب فرهنگی" اسلامی در دانشگاهها معنایی جز این نداشت. دانشجویی که پیش از این (در دوره ی شاه) به خاطر نقدش بر گوشه ای از تاریخ و فرهنگ ایران، با فحش و فضیحت از کلاس بیرون انداخته می‌شد و می‌رفت زیر ضرب ساواک، اینک می‌بایست شکار گروه‌های قمه‌کش حزب‌اللهی شود. دانشجويانی که شبانه مورد هجوم صدها چماق‌بدست و قمه‌کش حرفه ای قرار گرفتند. از همه‌ی صحنه‌های اجتماعی بیرون راندند. جایی برای گفت‌وگو و اندیشه باقی نگذاشتند. طبیعی است که در چنین فضایی شکاف فرهنگی به وجود می‌آید. من در میهنم هم حس غربت دارم.
تبعیدی بودن زخمی عمیق است و ضعفی بزرگ. اما از همین زخم‌ها و ضعف‌ها می‌توان به جسارت و شعوری فراتر رسید. می‌بینید در ایران که این چنین زنان را سرکوب می کنند، زنان به خودآگاهی جنسیتی رسیده‌اند و جنبش زنان نیرومندی را شکل داده‌اند.
شبیه این را تاریخ آلمان هم نشان می دهد. در کنار فاشیسم و هولوکاوست، جنبش مقاومت ضد فاشیستی بزرگی به وجود آمد. به نظر من در هیچ کجای جهان به اندازۀ آلمان، هنرمندان و اندیشمندان نتوانسته‌اند به نقد ریشه‌ای تاریخ و فرهنگشان برسند. اندیشه‌ی انتقادی نقطه قوت فرهنگ و ادبیات آلمانی است و من از آن بسیار آموخته‌ام.

دوست ندارم در باره ی هویتم انشای زیبایی بنویسم. می‌توانم بگویم خوی و طبع ایرانی دارم. به تاریخ مشترک و یا سرنوشت مشترک یک سرزمین و یک نسل باور دارم اما از "تفاخر و غرور ملی" دور هستم. به نظر من مفهوم "هویت ملی" هر سرزمینی جمع اضداد مردمان آن است. هویت واحد جمعی وجود ندارد. و این در مورد ایران و ایرانی‌ها به شدت صدق می کند.
من پر از تضاد هستم و پر از ضعف. چند پارگی جزئی از ذات من شده است. حس ترحم به خود را دوست ندارم. فکر می‌کنم، همه این نکته هایی که گفتم به نوعی در کارم ويا در اجتماع یا در نوشتنم منعکس می شود. (زيگورات
)

Tuesday, September 4, 2007

طرح حمله و یا جنگ روانی

این هفته دوباره خبری به نقل از برخی منابع آگاه منتشر شد مبنی بر اینکه پنتاگون(وزارت دفاع امریکا) طرحی را برای حمله تمام عیار و با هدف نابودی نه تنها تاسیسات هسته ای بلکه نیروهای نظامی ایران در دست دارد.
البته، این اولین بار نیست که خبرهایی از این دست و به نقل از (منابع اگاه)، به خبرنگاران،روزنامه ها و یا خبرگزاریها درز میکند، روش معمول رد و بدل کردن پیغامهای غیر رسمی. اما،سوالی که مطرح میشود این است که چه اندازه اینگونه اخبار را میتوان جنگ روانی، و چه اندازه پر رنگی خط قرمز اهداف امریکا در منطقه خاوره میانه خواند!
با توجه به شرایط فعلی امریکا در عراق، و همچنین غیره عاقلانه بودن درز اطلاعات و طرحهای نظامی به رساناهای خبری، واینکه اینگونه موارد قبلا هم تجربه شده، این احتمال که این خبر هم صرفا جنبه پیغام و یا همان (جنگ روانی) باشد قوت میگیرد.
اما، یک ایرانی مردم دوست و وطن پرست بر سر سرنوشت مردم و کشورش ریسک نمیکند، چون مردم و تاریخ قاضی اینگونه افراد خواهند بود.